ضرب المثل های فارسی با حرف “ق” و معانی آنها
در این مطلب از جدول یاب ضرب المثل های فارسی با حرف “ق” و معانی آنها آمده است امیدوارمی مرود توجه شما قرار گیرد.
قاپ کسی را دزدیدن
کسی را تحت اختیار گرفتن و مال خود کردن.
قاطی مرغها شدن
جوانی که داماد شده یا مجردی که متأهل شده باشد.
قافیه را باختن
جا زدن و تا آخر تحمل مشکلی را نکردن.
قال کار را کندن
به آخر رساندن و تمام کردن کار یا هر چیز دیگر، ته کار یا قضیهای را بالا آوردن.
قال گذاشتن
کسی را که تنها یا به انتظار گذاشتن و به دنبال کار خود رفتن.
قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری
قدر و ارزش هر کار و هنری را خبره و هنرمند در آن میداند.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
نعمتها، خوشیها و ایام سعادت و تندرستی همیشگی و پایدار نیستند و انسان وقتی ارزش واقعی آنها را میداند که آنها را از دست بدهد و دچار مشکل و گرفتاری شود.
قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو
در یک مسئله و امری واحد بنا بر مصلحت دو گونه عقیده و دو برخورد متفاوت داشتن.
قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم
دوستیهای مادی، کسانی که به خاطر پول و مادیات با کسی دوستی میورزند.
قسم حضرت عباس را باور کنم یا دم خروس را؟
به کسی میگویند که حقیقتی آشکار را انکار کند و برای تبرئه خود قسم بخورد.
قشقرق به پا کردن
داد و قال و کولیگری، بر سر چیزی فتنه و آشوب به پا کردن.
قصاص قبل از جنایت
محکوم و مجازات کردن پیش از مشخص شدن و اثبات خطا.
قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
توصیه به توجه و اعتنا نسبت به هر چیز کم و اندک، سفارش به صرفهجویی که به مرور موجب جمع و قابل توجه شدن هر چیز میگردد.
قمر در عقرب
اوضاع ناجور و نامساعد.
قند توی دل آب کردن
خوشحالی بیش از حد، ذوقزده شدن.
قوز بالا قوز
گرفتاری روی گرفتاری اضافه شدن مشکل قبلی به طوری که کار پیچیدهتر و خرابتر شود.
قوطی بگیر و بنشان
پیغام پوچ و بیمحتوی یا دستور کاری بیهوده به مزاحم دادن جهت رفع مزاحمت و از سر باز کردن.
قیمه و قرمه کردن
زخمی و مجروح ساختن، لت و پار کردن