خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من هستید. با ما همراه باشید. سریال ترکی شاهانه من (زندگی شگفت انگیز من) (Şahane Hayatım) با بازی هیلال التینبیلک و اونور تونا، یکی از جدیدترین پروژههای شبکه Fox tv است. این سریال ترکی توسط شرکت آی یاپیم تولید شده است. بازیگران اصلی این سریال هیلال التینبیلک، اونور تونا، ییت اوزشنر، گوکچه ایوب اوغلو، سرکان کسکین و سومرو یاورجوک هستند. این سریال جذاب که داستان زندگی زنی به نام شبنم را به تصویر میکشد، روزهای یکشنبه، سه شنبه، پنجشنبه ساعت ۲۳ از شبکه جم سریز و یه ساعت بعد از جم سریز پلاس پخش می شود.
خلاصه داستان سریال ترکی زندگی شاهانه من
این سریال پر از دسیسه، عشق، تنش و هیجان، داستان تکان دهنده شبنم را روایت می کند که با بی عدالتی های بزرگی جان گرفت، برای غلبه بر آنها سخت تلاش کرد، در این مسیر آنچه لازم بود انجام داد و اکنون در تلاش است تا از شر آن خلاص شود. گذشته جنایی او که آمد و او را در حالی که زندگی شگفت انگیزی داشت پیدا کرد.
قسمت ۸۲ سریال زندگی شاهانه من
اونور با عصبانیت رفته به سمت خانه خودش و با دیدم دعوا میکنه و میگه تو چجوری تونستی همچین کاری کنی؟ دیدم بهش میگه من فقط تورو از دست شبنم و ملیسا نجات دادم! اونور میگه تو چجوری میتونی اینو بگی؟ و ازش میخواد از خونه اش بره بیرون همان موقع آیسل میاد اونجا تا با اونور حرف بزنه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۱ سریال زندگی شاهانه من
دیدم وقتی میره هتل میبینه اونور اونجاست و بهش میگه که رفته بودم پیش مادرت و همه چیزو بهش گفتم اونور دعواش میکنه که چطور اینکارو کردی؟ او میگه تنها راه محافظت ازت همین بود! اونور میگه فکر کردی ترس من رفتن به زندان بود؟ من از این میترسیدم که مادرمو از دست بدم! و با عصبانیت از اونجا میره.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸۰ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا وقتی با دیدم تنها میشه میخواد بندازتش تو آب که بمیره اما به موقع بقیه میرن داخل و دیدم را نجات میدن. ییلماز به مسعود زنگ زده و میگه که دیدم رفته بوده پیش آیسل خانم و بهش گفته ملیسا و شبنم خانم کشتنش اونم ازم خواست تا پیگیری کنم گفتم بهت خبر بدم چون بالاخره سراغ اونا هم باید بیام مسعود میگه باشه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۹ سریال زندگی شاهانه من
شبنم از اتاقش بیرون میاد و با مسعود به طرف سالن راهی میشن که آنها را تشویق میکنند و شهردار آنها را زن و شوهر اعلام میکنه. از طرفی دیدم میره پیش آیسل و بهش میگه که دمیر مرده و شبنم و ملیسا اونو کشتن آیسل جا خورده و میگه تو داری چی میگی؟ این چرت و پرتها چیه که میگی؟ برو پی کارت!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۸ سریال زندگی شاهانه من
نیلگون بهش میگه که دیدم درباره آتیش سوزی میگه کار تو بوده شبنم میگه نمیدونم چرا انقدر پیله کرده به من این همه نفرتش از کجا میاد! نیلگون میگه شاید واسه اینه که یکدفعه از زیر سایه زن قدرتمندی مثل تو اومده بیرون در آخر میگن اصلا ولش کنیم هرکاری میخواد بکنه به کارهای عروسی برسیم هنوز کاری نکردیم….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۷ سریال زندگی شاهانه من
شبنم منصرف شده و به اونور زنگ میزنه و میگه خونه داره میسوزه بیاین سریع بیرون او با دیدم بیرون میاد که ملیسا سر شبنم غر میزنه که چرا زنگ زدی او میگه چون پدر بچه خامه نمیخواستم بسوزه! دیدم و اونور میرن پیششون و اونور میگه آخه چجوری ممکنه؟! شبنم میگه ملیسا اومده بود باهم حرف بزنیم که یکدفعه دیدیم….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۶ سریال زندگی شاهانه من
دیدم به مانژه میره و مستقیم سر میز شبنم میره تا اونجا بشینه اما آیدین سعی میکنه جلوشو بگیره و میگه این میز مال شبنمه نمیتونی بشینی اما دیدم بدون اینکه اعتنا کنه سر همون میز میشینه و میگه از همون همیشگی که آیدین بهم میریزه. اونور بچه هارو برده به پارک و اونجا باهاشون حرف میزنه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۵ سریال زندگی شاهانه من
اونور و ملیسا درباره خودشون درحال حرف زدنن که اونور میگه دوتا دوست کنار هم باشیم خیلی بهتر از یه ازدواج زورکیه بالاخره ما دوتا دوستیم که یه بچه مارو بهم وصل میکنه! شبنم به اونجا میاد و به ملیسا میگه چیشد؟ جمع کردی وسایلتو؟ اونور باهاش درباره مانژه حرف میزنه که چرا مکان دیدمو گرفته.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۴ سریال زندگی شاهانه من
همه تو مراسم عروسی شرکت کردن اونور به همراه ملیسا وارد جمع میشن دیدم با دیدن اونور کنار ملیسا به هم میریزه و سعی میکنه با خوردن نوشیدنی خودشو آروم و ریلکس کنه. همه آنها را تشویق میکند شهردار از اونور میپرسه که ملیسا را به عنوان همسر خودش انتخاب میکنه یا نه او تایید میکنه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۳ سریال زندگی شاهانه من
اونور حلقه خریده و به شبنم نشون میده سپس حلقه میندازن تو انگشت همدیگه و سلفی میگیرن برای ثبت خاطره. فردای آن روز وقتی اونور از خواب بیدار میشه میبینه تو اتاق دیدم کنار او از خواب بیدار شده که جا میخوره و بهم میریزه. ملیسا رفته خونه شبنم و باهاش درد و دل میکنه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۲ سریال زندگی شاهانه من
ایلماز به همراه مامورا و الیف میرن به آدرسی که الیف به پلیسا داده بود درباره جسد دمیر. تو مسیر ماجد به الیف زنگ میزنه و بهش میگه قرار بود بهم زنگ بزنی چی شد؟ الیف میگه راستیتش میخواستم زنگ بزنم اما نمیدونستم چه جوری باید بهتون بگم ماجد میپرسه مگه چی شده؟ الیف بهش میگه که دمیر را شبنم کشته.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۱ سریال زندگی شاهانه من
آرزو هم حرف های دخترش الیفو درباره شبنم باور نمیکنه و میگه پول دادی به کسی تا کتکت بزنه؟ الیف میگه باورم نمیشه حق با شبنم بود گفت به هرکی بگی باور نمیکنه! و با کلافگی میره. شبنم میخواد بره خونه که نیلگون تو حیاط میبینتش و درباره الیف میگه شبنم میگه ایندفعه راست میگه کار من بود نیلگون خوشحال میشه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷۰ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا رفته کنار آیسل تو تراس نشسته و آیسل را دلداری میده آیسل از ملیسا میپرسه که بچه چطوره؟ نکنه اتفاقی واسش افتاده؟ دکتر چی گفت؟ ملیسا لبخند میزنه و میگه دختره آیسل خوشحال میشه و بهش تبریک میگه. الیف به احمد میگه داریم کجا میریم؟ خیلی دور نشدیم از شهر؟ اینجا کجاست دیگه؟….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۹ سریال زندگی شاهانه من
شبنم ماجرای ماجد و تهدید کردنشو میگه که به خاطر اینه که ما همدیگرو میبینیم و سعی میکنه قضیه رو بپیچونه که مسعود چیزی نفهمه. ازطرفی اونور میره با آیسل بحث میکنه که چرا ماجدو باز راه داده خونه وقتی میاد منو تهدید میکنه! سپس بهش میگه که پسرتون با دیدم قرار مخفیانه میزاره آیسل خوشحال میشه که خبری از پسرش شده.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۸ سریال زندگی شاهانه من
ماجد به تهدید کردن شبنم و دیدم ادامه میده و ازشون مدام میپرسه که پسرم کجاست؟! شبنم کلافه و عصبی میشه و میگه کسی که منو تهدید کرده بود و میخواست من. بچه هامو بکشه پسر تو بود نه من! اصلا از کجا معلوم تو بهش کمک نکردی! ماجد عصبی میشه و میگه چی میگی تو؟ انها بحث میکنن که شبنم به اونور زنگ میزنه تا حرفاشونو بشنوه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۷ سریال زندگی شاهانه من
آیسل رفته تو حیاط که میبینه ماجد اونجاست و باهاش حرف میزنه و میگه پسرمو پیدا کن پسرمون گم شده و گریه میکنه که ماجد بغلش میکنه تا آروم بشه آنها بالاسر باغچه ای که اونور درست کرده وایسادن و درباره دمیر حرف میزنن که اونور و ملیسا اونارو از دور میبینن و میرن جلو که وقتی ماجد خودشو معرفی میکه اونور جا میخوره.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۶ سریال زندگی شاهانه من
آیسل رفته پیش شبنم و باهاش حرف میزنه و میگه راسیتش این ماجرای تصادف خیلی منو ریخته بهم اگه بلایی سر نوه هام میومد نمیدونم باید چیکار میکردم! شبنم میگه خوب الان قبول کردین دیگه که کار دمیر بوده! اون فیلمو که دیدین از طرفی کلاه کاسکتم اونور دیده بود.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۵ سریال زندگی شاهانه من
آیسل با اونو. میرن به خانه دمیر تا ببینن اونجاست یا نه وقتی میرسن آیسل به اتاق خوابش میره که میبینه هیچ کدام از وسایلش اونجا نیست که به اونور میگه یعنی بی خبر از من رفته؟ کجا؟ سپس وقتی موتورشو میبینه خوشحال میشه و میگه نه موتورش اینجاست.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۴ سریال زندگی شاهانه من
اونور به خانه برمیگرده و منتظر شبنم میمونه. از طرفی شبنم که به طرف خونه آیسل میره الیف تعقیبش کرده و متوجه میشه که رفته اونجا. آنها مجبورا میسن که تو حیاط خونه دفنش کنن و باهم شروع میکنن به کندن باغچه. دیدم رفته به خونه دمیر و میبینه اونجا هم نیست .….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۳ سریال زندگی شاهانه من
شبنم میخواد از اونجا بره و میگه اصلا نمیخوام تو این ماجرا دخالت کنم ولی وقتی در پارکینگو میزنه و میخواد بره بیرون اونور میاد داخل و جلوشو میگیره و ازش خواهش میکنه که بهش کمک کنه شبنم میگه نه من نمیخوام دیگه اون روزهارو تجربه کنم این استرس که همش همراهمونه که نکنه کسی چیزی بفهمه دیوونه مون میکنه!.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۲ سریال زندگی شاهانه من
اونور میره پیش مسعود تو خونه کناری مسعود با دیدنش بهس بلا به دور میگه سپس اونور بهش میگه که درسته احساسمون نسبت به هم عوض نمیشه ولی به عنوان پدر بچه هایی که جونشونو نجات دادی ازت ممنونم و باهاش دست میده مسعود میگه هرکس دیگه ای هم بود همینکارو میکرد سپس به ییلدریم میگه پرونده دست شماست؟..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۱ سریال زندگی شاهانه من
آیسل به شبنم زنگ میزنه و میگه به مناسبت رییس شدنت یه شام تو خیریه ترتیب دادم طبق رسم شبنم هم قبول میکنه که بیاد. از طرفی به دنیز و احمد میگه که تحقیق کنین کیا میان به این شام و اطلاعات جمع کنین چون حتما نقشه ای دارن. شبنم بعد از سرکارش میره پیش مسعود و باهم حرف میزنن او بهش فیلم دوربین مدار بسته..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶۰ سریال زندگی شاهانه من
شبنم وقتی به خانه میره مادرشو دنیز میان پیشوازش و بهش تبریک میگن بابت رئیس شرکت شدنش مادرش حسابی خوشحال میشه و بهش تبریک میگه دنیز میگه یه خبر خوب دیگه هم دارم شما دیگه یه زن آزادین شبنم حسابی خوشحال میشه او را در آغوش میگیره و ازش تشکر میکنه. مادرش از شنیدن این خبر حالش بد میشه..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۹ سریال زندگی شاهانه من
دمیر با دیدم با سرعت رفته خونه اش و دوربینو پیدا میکنه سپس با عصبانیت با دیدم حرف میزنه و میگه تو هم با شبنم دست داشتی؟ راستشو بگو؟ دیدم میگه معلومه نه حتی ازش خواستم منو وارد این قضیه ها نکنه! الانم میخوام برم سراغش تا دست از این کارهاش برداره. شبنم به ملاقات اونور رفته و بهش ماجرارو میگه اونور میگه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۸ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به الیف زنگ میزنه و میخواد باهم برار بزارن که الیف میگه امشب نمیشه تو شرکت جلسه داریم باشه یه وقت دیگه. احمد به شبنم زنگ زده و بهش میگه که آیسل ۱٪ به ملیسا سهام داده تا تو هیئت مدیره تو رأی گیری بیاد. سپس احمد به خانه دمیر میره دمیر با دیدنش میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ ..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۷ سریال زندگی شاهانه من
الیف و شبنم باهم آشنا میشن و به داخل خانه میرن تا کمی باهم حرف بزنن اما شبنم سریع از اونجا میره که تو حیاط با نیلگون و آرزو روبرو میشه و اونجا باهم کل کل میکنن که در آخر شبنم بهشون میگه به آیسل هم بگین بیاد پیشتون محور شرارت تکمیل میشه ولی هرکاری میخواین بکنین، بکنین!..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۶ سریال زندگی شاهانه من
شبنم با برداشتن فلشی که توش فیلما هست میره پیش مسعود تو حیاط خونه که اون با دیدن شبنم میگه تموم شد؟ شبنم فلشو نشون میده و میگه آره و همدیگرو بغل میکنن اما شبنم به مسعود میگه که اونور در ازای چی این فلشو بهش داده که مسعود میگه یعنی چی؟ شبنم میگه باید رئیس شرکت بشم مسعود میگه..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۵ سریال زندگی شاهانه من
اونور به بورا زنگ زده و ازش خواسته تا دمیر را از شرکت دور نگه داره و کپی قرارداد شرکت را براش ببره آیسل از شنیدن این حرف جا میخوره و به ملاقات اونور میره و ازش میپرسه که چرا خواستی کپی قرارداد شرکت بورا واست بیاره؟ ..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۴ سریال زندگی شاهانه من
شبنم با مسعود حرف میزنن و درباره نقشه جدیدش بهش میگه. نیلگون با آرزو حرف میزنه و ازش میخواد الیف دخترشو که تو کار پزشکیه بفرسته استانبول چون میخواد او با مسعودو آشنا کنه. شبنم میره به شرکت که آیسل میره پیشش و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه اومدم ببینم کارها چجوری پیش میره آیسل میگه..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۳ سریال زندگی شاهانه من
مسعود و شبنم باهم تو کشتی همو میبینن که مسعود بهش میگه همونجوری که خواستی یه جوری مشت زدم تو صورتش که حق مطلب و نفرتم نسبت بهش ادا بشه شبنم میگه منم خیلی خودمو کنترل کردم که بهش نپرم! سپس دوباره سر اینکه بدون مشورت تو این هچل انداختتشون با شبنم کل کل میکنه…….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۲ سریال زندگی شاهانه من
شبنم با مسعود حرف میزنه و ازش میخواد بهم اعتماد کن باید فقط نقش بازی کنی که از من متنفر شدی و خیلی عصبانی و برای همیشه ازم دور شدی همین! مسعود میگه همینه حسم ولی نقش بازی نمیکنم واقعیه نمیزارم با اون مرتیکه زیر یه سقف باشی و با کلافگی میره..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۱ سریال زندگی شاهانه من
شبنم از حرف های اونور حسابی بهم ریخته-ه دیدم متوجه نیشه و میگه چته چیشده؟ حالت خوب نیست! شبنم میگه چیزی نیست نگران دادگاه فردام دنیز و دیدم آرومش میکنن و میگه نگرانی نداره همه چیز مشخصه تو میبری. بعد از رستوران مسعود به خانه شبنم میره و او با دیدن مسعود خوشحال میشه و بغلش میکنه مسعود میگه چیشده؟..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵۰ سریال زندگی شاهانه من
اونور با چیزهایی که از کار شبنم تو گذشته از برادر سلو شنیده بهم ریخته که میره به مانژه. شبنم با دیدنش جا میخوره و میره دنبالش و ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ اونور میگه واسه تو اومدم میدونم چیکار کردی شبنم! شبنم میگه چی میدونی؟ درست بگو! اونور میگه هرچیزی که ازم مخفی کردیو و میره..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۹ سریال زندگی شاهانه من
شبنم برای نیلگون مادر مسعود دسته گل لاله مشکی فرستاده به همراه یه یادداشت که حکم تهدید داره و بهم میریزه. آیسل بهم ریخته و سر درد گرفته که ملیسا میره پیشش و میگن چیشده؟ باز چه ماجرایی پیش اومده؟ او میگه شبنم ماجرای قرارداد ازدواجو که جعلی بوده رو کرده بورا هم به احتمال زیاد از وکالت کنار گذاشته میشه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۸ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به خانه اش رفته و با بچه هاش وقت میگذرونه که به دنیز میگه تو آشپزخانه یکم حرف بزنیم و میرن. او بهش میگه که تو راه مسعود همه چیزو واسم تعریف کرد او ازش معذرت میخواد و میگه هر تصمیمی بگیرین حق دارین من وقتی شناختمتون دیدم طرفمو اشتباه انتخاب کردم. شبنم باهاش حرف میزنه و دوباره باهم همکاری میکنن..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۷ سریال زندگی شاهانه من
شبنم را میبرن به داخل اتاقش و بهش آرامبخش میزنن. مسعود به دیدم میگه بچه هارو ببره تو ماشین و به دنیز میگه صبر کن باید حرف بزنیم. بورا به اونور زنگ میزنه و میگه شبنم خانم بستری شدن اونور میگه باشه. مسعود به دنیز میگه که میدونم برای آیسل کار میکنی میخوام فقط بفهمم ارزششو داشت که به خاطر چندرغاز پول.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۶ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا و آیسل فیلمو به بورا نشون میدن و او میگه سریعتر بفرستین واسم برم دادگاه. اونور میره به خونه ای که دمیر اونجاست و باهم حرف میزنن. اونور به خاطر رفتارش معذرت میخواد که دمیر میگه خوب حق داری یهو همچین چیزی فهمیدی و فکر میکردی دوست پسر مادرتم! اونور باهاش حرف میزنه و میگه چرا الان اومدی بعد از این همه سال؟….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۵ سریال زندگی شاهانه من
نیلگون مادر مسعود با شبنم حرف میزنه و با کنایه بهش میفهمونه که از پسرش فاصله بگیره چون آدم مثلا زیاد دیده ولی سر همشونو زیرآب کرده و در آخر میخواد بره که بهش میگه اومدم بهت تذکر بدم که دست از پسرم بردار کسایی که مادرشون سیرشون نکرده هیچکی نمیتونه سیرشون کنه نه؟! و میره که شبنم بهم میریزه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۴ سریال زندگی شاهانه من
مسعود مانژه را باز کرده و شبنم را سورپرایز میکنه که او حسابی خوشحال میشه و بغلش میکنه و میگه دیدم بفهمه کلی خوشحال میشه و بعد از کلی تشکر به داخل میره. ملیسا فیلم دوربین حیاط را به اونور نشون میده و اونور بهش میگه نه نمیتونم همچین کاری با مادر بچه هام کنم و همچین اتهامی بهش بزنم!.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۳ سریال زندگی شاهانه من
شبنم تیپ زده و رفته پیش آیسل. او با دیدنش میگه چیه چون دادگاهو بردی اومدی اینجا واسم قیافه بگیری؟ سپس باهم کمی کل کل میکنن و شبنم از ماجرای دوست پسر جوونش میگه. وقتی خدمتکار خونه آیسل قهوه هارو میاره شبنم میبینه که مادرشه شوکه شده و میزنه زیر سینی و قهوه ها روی زمین میریزه آیسل باهاش دعوا میکنه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۲ سریال زندگی شاهانه من
جلسه دادگاه طلاق شروع شده و وکیل ها از موکلشون دفاع میکنن. مسعود وقتی به کلانتری برمیگرده همه اونو تشویق میکنن و بهش تبریک میگن که بالاخره موفق شد و بوراک را پیدا کرد. رئیس پلیس به مسعود میگه بره پیشش وقتی به اتاقش میره بهش میگه درسته کار بزرگی کردی ولی بازم باید بازجویی بشی چون تعلیق بودی نباید اونجا می بودی.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۱ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به آیدین زنگ میزنه و میگه بیا به آدرسی که میفرستم از طرفی به دنیز هم زنگ میزنه و میگه بره پیشش. وقتی اونا میرسن پیشش شبنم بهشون میگه که میخوام ملیسارو بی آبرو کنم ایدین میگه بیشتر از این؟ شبنم ماجرای بارداریش از اونور را میگه که آیدین جا میخوره و میگه این خبر خیلی خوبه!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴۰ سریال زندگی شاهانه من
سلو با مسعود میره به همان جایی که جنازه هارو دفن میکرده سپس اونجا باهم کمی بحثشون میشه و در آخر سلو به طرفش اسلحه میگیره و به طرفش ست بر پشت سر هم شلیک میکنه که مسعود رو زمین میوفته. شبنم طبق گفته اونور رفته به طرف خانه اش و جلوی در هستش که سلو باهاش تماس تصویری میگیره.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۹ سریال زندگی شاهانه من
بعد از رفتن شبنم با پلیس ها اونور بهم ریخته و میگه باورم نمیشه که با پلیس اومده بود انگار تو یه کابوسم که بیدار نشدم ملیسا باهاشه حرف میزنه و آرومش میکنه. فردای آن روز اجه میره خونه آیسل پیشش و بهش میگه همونجوری که خواستی از زندگی شبنم رفتم بیرون دیگه خودتی تو این بازی فقط و میخواد بره که آیسل بهش میگه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۸ سریال زندگی شاهانه من
شبنم با وکیلش عمر رفتن به جلسه ای با اونور و آیسل و وکیلش بورا درباره قرارداد طلاق حرف بزنن شبنم میگه من فقط بچه هامو میخوام اما اونور میگه اینو از سرت بنداز بیرون نشدنیه! اونا سر این موضوع بحث میکنن که اونور میگه بهتره این قرارداد طلاقو امضاء کنی وگرنه هرچقدر کش بیاد.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۷ سریال زندگی شاهانه من
شبنم وقتی به خانه میره دیدم را جلوی در میبینه که بهش میگه من اینجا منتظرت میمونم اونور داخله. شبنم وقتی به داخل میره اونور باهاش حرف میزنه و خبری که منتشر شده را بهش نشون میده و میگه تو بچههارو تو خونه تنها گذاشتی و رفتی پیش دوست پسرت؟ سپس با همدیگه درباره این موضوع دعوا میکنند.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۶ سریال زندگی شاهانه من
آیسل با ملیسا رفتن به آزمایشگاه و اونجا ملیسا که از یه زن باردار خون گرفته بود به آیسل میده و میگه من واسه اینکه کارها زود پیش بره گفتم خون گرفتن ازم اما آیسل میگه نمیشه باید جلوی چشمای خودم ازت خون بگیره شاید پول دادی خریده باشی! ملیسا از اینکه قرار دستش رو بشه بهم میریزه دکتر خون میگیره و تا جواب آماده بشه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۵ سریال زندگی شاهانه من
آیسل با اجه حرف میزنه و میگه چیکارم داشتی؟ اجه بهش میگه تورو دیدن تو یه ایستگاه اسکی با دوست پسرت! آیسل پورخند میزنه و میگه خوب؟ اجه میگه فقط پنهان کردنت میمونه واسه این باشه که خیلی جوونه؟ حتی از اونور هم جوونتر؟ آیسل جا میخوره و میگه انقدر پا پیچ من نشو! اجه با زبون بی زبونی بهش هشدار میده..….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۴ سریال زندگی شاهانه من
شبنم با اجه درباره شب گذشته که اونور رفته بود پیشش و میخواست باهاش دوباره زندگیشو شروع کنه حرف میزنه سپس بهش میگه باید یه چیزی درباره آیسل پیدا کنیم چیزی دستگیرت نشده؟ اجه میگه یه چیزهایی شنیدم ولی هنوز مدرکی دستمون نیست شبنم میگه چی؟ اجه میگه هرازگاهی یهو غیبش نمیزنه؟….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۳ سریال زندگی شاهانه من
مسعود میره دم در اتاق شبنم تا باهاش حرف بزنه او با دیدنش جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ مسعود باهاشه حرف میزنه درباره خودشون و بعد از چند دقیقه از اونجا میره. شبنم و اجه آماده میشن برای مراسم شب که ملیسا دعوتشون کرده. وقتی به اونجا میرن همه جا میخورن ولی ملیسا خوشحال میشه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۲ سریال زندگی شاهانه من
شبنم میره خونه آیسل و شبنم میگه حالا که اینجوری خواستی بیام اینجا حتما دوباره کاری کردی! آیسل میگه بیا بشین واست سورپرایز دارم سپس بحری دستیارش میاد و لپ پاپ را میزاره جلوشون و برنامه زنده شروع میشه. مادر و پدر شبنم وارد برنامه میشن و آیسل با ذوق نشسته تا حرفای اونارو بشنوه و به شبنم مدام میگه گوش کن….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۱ سریال زندگی شاهانه من
امید میره پیش دیدم و بهش میگه فیلم تو اینترنتو دیدی؟ چه بلایی سر ملیسا آورد! دیدم میگه آره حقشو گذاشت کف دستش سلو به دیدم زنگ میزنه که امید میگه این کیه؟ دیدم میگه هیچکی و قطع میکنه که سلو پیام میده جلو درم. دیدم میره پیشش و میگه اینجا چیکار میکنی؟ سلو میگه سوءتفاهم شده، این ماجراها به من ربطی نداره!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳۰ سریال زندگی شاهانه من
آیسل از مادر و پدر شبنم پذیرایی میکند مادر شبنم به آیسل میگه حتماً با ما کار داشتین که ما رو دعوت کردین آیسل میگه نقشه دارم اگه قبول کنین و درست انجام بدین با پول زیادی برمیگردین آنها خوشحال میشن سپس بعد از غذا خوردن آیسل آنها را به هتل میفرسته تا اونجا بمانند و ازشون میخواد تا با شبنم هیچ ارتباطی نگیرن.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۹ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا تو دکوراسیون خونه دخالت میکنه و به روهو میگه که چیکار کنه روهو از دستورهای اون خسته و کلافه شده. شبنم و اجه با یه وکیل در حال حرف زدنن و او بهش میگه که قرارداد ازدواجو تو کدوم دفترخانه امضاء کردین؟ شبنم یادس میاد و میگه تو خونه بود یه سری برگه داد گفت امضاء کنم وکیل میگه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۸ سریال زندگی شاهانه من
اونور با بچه ها به خانه میرن و ازشون میپرسه که چرا همچین کاری کردن؟ سپس میگه هرچند میدونم کی بهت یاد داده و ازشون میخواد که دیگه این کارو نکنن اجه بهش میگه مامانم خبر نداشت من رفتم چون نمیخوام این زن اینجا باشه از وقتی اومده مامانم رفته و دیگه زندگیمون مثل قبل نیست!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۷ سریال زندگی شاهانه من
شبنم و مسعود تو خونه باهم کمی صحبت میکنن و شبنم فکرش در حال بهم ریختنه که وقتی مسعود میره تو آشپزخانه تو یه فرصت شبنم از خونه بیرون میزنه که مسعود تو آشپزخانه زخمی شدن شبنم با چاقو یادش میاد و میره تا بهش بگه باید درباره موضوعی باهم حرف بزنیم که میبینه شبنم نیست.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۶ سریال زندگی شاهانه من
اونور به اتاق بچه هاش میره و باهاشون حرف میزنه اجه میگه که مامان همه چیزو واسمون تعریف کرده مگه چیشده؟ همه چیزو که نباید تعریف کرد مشکل کجاست؟ اونور سعی میکنه مجابشون کنه که اجه میگه خوب الان یعنی چی؟ از هم طلاق میگیرین؟ امره میگه یعنی مامانمو دیگه نمیبینم؟.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۵ سریال زندگی شاهانه من
شبنم میره دم مدرسه اجه و امره و اونارو برمیداره سپس میرن تا باهم دور بزنن و وقت بگذرونن بعد از چند دقیقه طوفان به اونجا میره که مادرهای بچه های دیگه با دیدنش بهش میگن که شبنم بچه هارو برد او به اونور خبر میده و اونور بهم میریزه. مادر و پدر شبنم با دیدن خبری که درباره شبنم پخش شده.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۴ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به رستوران میره و اونجا با دیدن دیدم پشت سرش میره و بهش زنگ میزنه اما میبینه او جواب نمیده که میره جلو و باهاش حرف میزنه و میگه چرا جواب نمیدی؟ دیدم جا میخوره که میگه شاید از دستت ناراحتم!سپس باهم حرف میزنن کمی که شبنم میگه پاشو بیا بریم سر یه میز کلی بلا سرم اومده واست تعریف کنم.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۳ سریال زندگی شاهانه من
شبنم سر قرار با وکیل آیسل میره. آنجا قرارداد طلاق را میخونه و میبینه بچه هاشو میخوان ازش بگیرن که او عصبی میشه و میره سمت خونه آیسل. ملیسا برای بچه های شبنم و اونور هدیه خریده….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۲ سریال زندگی شاهانه من
سلو پیش دیدم میره و سعی میکنه نزدیکش بشه دیدم ازش فاصله میگیره و میره پیش شبنم تو خونه اش. اونجا باهاش حرف میزنه و میگه این چه کاری بود که کردی؟ با مال و اموالمون بازی کردی میفهمی؟….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۱ سریال زندگی شاهانه من
شبنم در نبود اونور با یه خبرنگار دست به یکی میکنه و بهش پول میده تا خبر ورشکستگی کوموشجوهارو پخش کنه و رفتن اونورکه برای کار بوده را به جای فرار کردن جا میزنن. فردای آن روزاین خبر مثل بمب تو استانبول میترکه و همه جا از کوموشجوها حرف میزنن….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲۰ سریال زندگی شاهانه من
بعد از خوردن صبحانه اونور میگه فرقی نداره الان یا عصر بریم و میگه بیشتر بمونن اما شبنم میگه نه همین الان بریم و رو حرفش پافشاری میکنه و میگه من خسته شدم. آنها سوار هلیکوپتر میشن و به طرف استانبول راهی میشن. وقتی میرسن و شبنم و مسعود پیاده میشن اونور به ملیسا میگه که تو راست میگفتی من تو به زندانم!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۹ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به روهو زنگ میزنه و میپرسه چیشد چخبره اونجا؟ روهو میگه میگن هرجور شده باید امروز اینجا کنده بشه! شبنم به روهو میگه گوشیو بده به همون مأمور شهرداری سپس بهش میگه مگه تو پولتو نگرفتی؟ مگه توافق نکرده بودیم؟ او میگه رئیسم گیر داده امروز باید کار اینجا تموم بشه شبنم میگه پس منم به رئیست میگم رشوه گرفتی!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۸ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به مأمور شهرداری پیشنهاد پول میده تا باغچه شو خراب نکنه او قبول میکنه. اونور و شبنم با مسعود و ملیسا به رستوران رفتن تا از همونجا باهم برن سمت هلیکوپتر و برن ویلای ازمیر. اونجا باهمدیگه حرف میزنن سپس ملیسا برای اینکه نشون بده رابطه اش با مسعود خوبه ازش میخواد یکم بهش توجه کنه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۷ سریال زندگی شاهانه من
اونور به ملیسا زندگی میزنه و درباره خبری که پخش شده ازش سوال میکنه که ملیسا میگه من اون اخبارو پخش نکردم! و باهم کمی حرف میزنن که ملیسا میگه خیالت راحت میرم نیویورک برمیگردم تو هم خیالت راحت باشه و بعد از قطع تماس گریه میکنه و ناراحت میشه. شبنم و دیدم خوشحال میشن….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۶ سریال زندگی شاهانه من
شبنم نقشه ای کشیده و به طوفان دروغ میگه که باز اونور از دستت عصبیه خواسته اخراجت کنم سپس میخواد بره که بهش میگه وایساده کاری میتونم بکنم که اخراج نشی برو از جی پی اس ماشین اونور چه تنها رفته چه باهم رفتین عکس بگیر واسم بیار طوفان میگه چرا؟….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۵ سریال زندگی شاهانه من
تو خونه اونور و شبنم حرف از نامزدی مسعود و ملیسا میشه که شبنم تبریک میگه و میگه من عاشق برگزاری مراسم هام خودم همه چیزو راست رویست میکنم و برنامه ای میریزه که فردا اول بره دنبال ملیسا سپس برن دنبال یکسری از کارها سپس برن به کافه مانژه ملیسا سعی میکنه بندازه عقب برنامه رو ولی موفق نمیشه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا حاضر شده و به خانه اونور و شبنم رفته. اونجا با دیدن خونه به اونور میگه خونه قشنگیه ولی سلیقه تو نیست نه؟ شبنم جا میخوره که ملیسا میگه آخه کوموشجو ها خانه پر زرق و برق دوست ندارم واسه اون گفتم اصلا اهل خودنمایی نیستن! سپس بعد از کمی حرف زدن میرن میشینن.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال زندگی شاهانه من
سلو با برادرش به رستوران اومدن که شبنم با اونا روبرو میشه و با دیدنشون یاد گذشته ها میوفته و بهم میریزه سپس به بهونه جا موندن کیف ورزشی امره تو ماشینش از اونجا میره. وقتی به خونه میرسه نوشیدنی میخوره و دوباره توهم نیازی را میزنه و باهاش حرف میزنه که امره از خواب بیدار میشه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال زندگی شاهانه من
سلو به برادرش تو رستوران میگه که این حسن بدجوری خرابکاری کرده او میگه کارشو تموم کن، اون مسعود هم زیادی داره کش میده قضیه رو کار اونم تموم کن تمیز باشه! شبنم بچه هارو آماده میکنه تا برسونه مدرسه شون که اونور میگه بهتر باهم کمی حرف بزنیم بزار بچه هارو راننده ببره شبنم میگه باشه.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال زندگی شاهانه من
آیدین خبری که دیدم داد بهش را پخش کرده که نیهات همسر اون زن که خبر دوستیش با مربیش پخش شده به خانه میره و با اینکه خبرو دیده ولی چیزی نمیگه و با همسرش حرف میزنه و میگه میخوام رابطه مونو درست کنیم و از اول شروع کنیم او هم خوشحال میشه و قبول میکنه. شبنم خونه مسعود اومده.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال زندگی شاهانه من
حسن به کلانتری میره و مسعود ازش میخواد درباره نیازی حرف بزنه او خصوصیاتی میگه درباره اش که مسعود میگه اصلا ولش کن بیا دوباره باهم از اول شروع کنیم و الکی بهش میگه نیازی الان اینجاست اونم به ما گفت که تو اون بلاهارو سرش آوردی! حسن میترسه و میگه نه من اصلا نمیشناسمش من تا حالا ندیدمش دروغ میگه!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا پیش دوستاش تو کافه میره و دست و پا شکسته بهشون میگه که یه نفر اومده تو زندگیش دوستاش میپرسن که کیه اون مرد؟ ملیسا میگه خودتون به زودی میفهمین و میخنده. دیدم با شبنم حرف میزنه و میگه باید به یاد اونور بیاری که یه خانواده این و چقدر خوشبخت و خوشحالین.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال زندگی شاهانه من
مادر اونور میره به خانه ملیسا و بعد از کمی حرف زدن ازش میپرسه که قرارت با اونور چجوری بود؟ او میگه خیلی خوب و تعریف میکنه که بعد از ناهار خوردن رسوند منو خونه ازش دعوت کردم بیاد بالا نظر بده اما او قبول نکرد و منم گونه اش را بوسیدم و اومدم بالا. آیسل بهش میگه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال زندگی شاهانه من
ملیسا و اونور باهم رفتن به کافه و باهم حرف میزنن که اونور میگه درسته قدیم روزهای خوبیو گذروندیم ولی الان دیگه من یه خانواده دارم و این شدنی نیست! خیلی دیره! ملیسا میگه ولی تو بعد از این همه سال منو بوسیدی! وقتی چشمامو میبندم گرماشو حس میکنم. ببین از وقتی دیدمت اشتهام باز شده!….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال زندگی شاهانه من
اونور داره میاد پایین که شبنم میگه اومدم عشقم تو برو بالا اونور میگه باشه و میره. او مدام میپرسه داداش نیازیم کجاست؟ شبنم میگه چی میگی؟ تو از کجا نیازیو میشناسی؟ او میگه یه روز کمکم کرد تو خیابون وقتی میخواستن کتکم بزنن سپس مدام میپرسه نیازی کجاست که شبنم گوشیشو میگیره و به خودش زنگ میزنه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال زندگی شاهانه من
مسعود میره پیش یه زن که مسئول بورسیه های بچه ها هست و ازش درباره شبنم میپرسه و عکسشو بهش نشون میده او میگه الان دارین شوخی میکنین؟ شبنم مگه کسی هست نشناسه؟ مسعود میگه اینجا درس میخونده! آنها درباره این موضوع باهم کمی حرف میزنن و مسعود چیزی دستگیرش نمیشه و میره.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال زندگی شاهانه من
مسعود با همکارش یه رستوران رفتن و مسعود درباره رفتارهای عجیب شبنم بهش میگه که همکارش ازش میخواد سر میز شام دیگه بحث کار نباشه غذاشونو بخورن که سرد نشه، میز کناری خانمی به دوستش میگه که دیگه از کار کردن خسته شدم میخوام برم بکوبم بسازم خودمو بعد برم دنبال یه شوهر پولدار….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال زندگی شاهانه من
شبنم سر قرار با نیازی رفته و بهش پولشو میده و میگه گورتو گم کن اما نیازی میگه هر ماه باید واسم بیاری وگرنه به همه میگم تو کی هستی شبنم موشی! شبنم پولو نمیده و میگه یا اینو میگیری گورتو گم میکنی یا بهت هیچی نمیدم فکر کردی کی هستی که هرماه بهت پول بدم؟! او شروع میکنه به شبنم توهین کردن که….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال زندگی شاهانه من
شبنم در دوران نوجوانیش؛ تو خونه مردم به عنوان نیروی خدمه شروع به کار میکنه و پول جمع میکنه. یه روز به یه خانه میره برای نظافت که میبینه اونجا پر از خونه و وسایل شکسته و میخواد بره که جلوشو میگیرن و ازش میخواد به کارش برسه و میپرسه به نظرت از پسش برمیای؟ شبنم تایید میکنه….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال زندگی شاهانه من
شبنم به خانه اش میره و به خدمتکارش روها میگه بدو برو کم و کسری های توی یخچال بگیر و بیار. بعد از رفتنش از قصد خودش میره لوله آبو میترکونه با چکش و سپس حاضر میشه میره به کافه. وقتی وارد کافه میشه تمام زن های اونجا بهش نگاه میکنن و از راز لاغر بودنش بهم میگن و بهش حسادت میکنن.….برای خواندن ادامه این قسمت روی تیتر کلیک کنید.