خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۹ سریال ترکی زندگی شاهانه من

ملیسا پیش دوستاش تو کافه میره و دست و پا شکسته بهشون میگه که یه نفر اومده تو زندگیش دوستاش میپرسن که کیه اون مرد؟ ملیسا میگه خودتون به زودی میفهمین و میخنده. دیدم با شبنم حرف میزنه و میگه باید به یاد اونور بیاری که یه خانواده این و چقدر خوشبخت و خوشحالین. مهمونی زیاد بگیرین تا ببینه حالتون باهم خوبه. شبنم جسن تولدی برای پسرش میگیره و جلوی اونور بهش میگه که مثل پدرش چه نگاه نافذ و جذابی داره اونور خوشش میاد. سپس جشنی برای نمایشگاه اجه دخترشون میگیرن و سالگرد آشناییشونو دو نفره میرن بیرون و شبنم عکسی از خودشون تو آلمان وقتی تازه باهم آشنا شده بودن قاب کرده و بهش هدیه میده که اونور با دیدنش خوشحالی میشه و یاد خاطرات اون موقع میوفته.  اونور پیش مادرش رفته و او درباره کسانی حرف میزنه که بعد از چند سال زندگی مشترک دلشون برای زندگی قبل از ازدواجشون تنگ شده اونور میگه من برم دیگه داره بحث به جاهای باریک میکشه و میره. ملیسا به آیسل زنگ میزنه و میگه من چند وقته هرچی به اونور زنگ میرنم یا جواب نمیده یا خیلی سریع قطع میکنه میگه کار دارم اصلا راه نمیده! آیسل میگه وا چیشد یهو؟! همه چیز خوب بود که!

نکنه شبنم فهمیده! ملیسا جا میخوره که آیسل میگه بزار ببینم بهت خبر میدم. شبنم با دیدم حرف میزنه و میگه این راهکارهایی که میگی همش موقتیه من تا کی خودمو تو چشمش نگه دارم! سپس دیدم بهش میگه اصلا این ملیسا از کجا چجوری یهو از تو زندگی اونور درومده! شبنم یاد سفر نیویورک میوفته و میگه فهمیدم همون سفرش به نیویورک که باهاش نرفتم از فرصت استفاده کرده به اونور نزدیک شده ولی از کجا فهمیده که اونور به نیویورک میره! دیدم میگه یه نفر از نزدیکان اونور به ملیسا گزارش داده شبنم میگه آیسل! دیدم باور نمیکنه و شبنم میگه میرم تا باهاش حرف بزنم ببینم چیزی میفهمم یا نه. او شب میره به خونه آیسل و باهاش حرف میزنه سپس چشمش به گلدان گل های مشکی میوفته و از حرف های آیسل میفهمه که او از ملیسا خبر داره و سریعا میره به رستوران تا به دیدم بگه. آیسل بعد از رفتنش به ملیسا زنگ میزنه و میگه خیالت راحت شبنم هیچی نمیدونه و خوشحال شدن و آیسل میگه تو کاریو نکن تا وقتیکه بهت بگم چیکار کنی. دیدم وقتی از شبنم میشنوه که آیسل از ملیسا خبر داره جا میخوره و میگه باورم نمیشه! مسعود که پرونده را دوباره به جریان انداخته، صبح زود میره به دم در خانه شبنم و بهش میگه که الان به پرونده جنایی دستمه و پر قدرت روش کار میکنم و از اونجا میره که شبنم استرس میگیره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا