خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی حلقه + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی حلقه می باشید. این سریال ترکیه ای درام عاشقانه و اکشن در سال های ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ ساخته شده است. شرکت تولیدکننده سریال حلقه Es Film است و کارگردان آن زیبا و پلیسی ولکان کوچاترک می باشد. نویسندگان سریال نیز Aziz Tuna C و Selim Bener و Ali Demirel هستند. به نظر می رسد در این سریال شاهد درگیری شخصیت ها با موضوعاتی همچون پول، عشق، مرگ و قتل خواهیم بود. خلاصه اینکه، این سریال به نظر یک درام عاشقانه و جنایی جذاب با مضامین پیچیده اجتماعی به نظر می رسد.

قسمت ۱۰ سریال ترکی حلقه
قسمت ۱۰ سریال ترکی حلقه

قسمت ۱۰ سریال ترکی حلقه

اون مرد زرد پوش به یه ساختمان میره و به ادم های اونجا میگه که به شِنار بگین بیاد اینجا. اون مرد به شنار یه عکس نشون میده و میگه دنبال اینم، اون عکس مربوط به همون گارسون هستش که شاهد تیر خوردن خیاط از طرف جهانگیر بوده ولی چیزی نگفته، شنار میگه چشم داداش خیاط دیدمش اینورا بهت خبر میدم. بعد از رفتن خیاط، شنار سریعا به اسکندر زنگ میزنه و خبر اومدن اونو میگه که از برلین اومده دنبال یه نفره. اون گارسون که اسمش امره ست فهمیده همه چیز مشکوکه در حال فرار کردنه که تو راهرو با کان روبرو میشه. کان جلوشو میگیره و یقه اش را میچسبه و میگه بگو اون شب کیو دیدی؟! شنار با دیدن اونا ادم هاشو میفرسته تا امره را سالم نجات بدن. جهانگیر و اردم اونجا کان را میبینن که تو دردسر افتاده و در حال کتک کاری هستش جهانگیر اردم را میفرسته دنبال امره و جهانگیر به کان کمک میکنه آنها موفق میشن فرار کنن و شنار امره را سوار ماشین میکنه و فراری میده. تو ماشین جهانگیر به کان میگه کسی که به تو بدهکار باشه بیچاره ست ولش نمیکنی دیگه! سپس بهش میگه میدونی اونجا مال کیه؟ سپس ادامه میده و میگه اسکندر دیگه علنا تو جنگ افتادیم!

نامزد جهانگیر به اتاق پدرش میره و موفق نمیشه به لپ تاپش دسترسی پیدا کنه او به یه نفر زنگ میزنه و میگه یه فایل صوتی دارم که رمز داره میتونی کسیو پیدا کنی کارمو راه بندازه؟! شنار، امره را پیش اسکندر برده و او ازش میپرسه تو چیکار کردی که ترزی افتاده دنبالت؟ امره میگه نمیدونم والا! اسکندر به یکی از آدم‌هاش میگه مراقب امره باشین تا وقتی سفر نکرده و نرفته بالاسرش باشین ار بقیه متمایزش کنین. ترزی به اتاقی از نوچه های اسکندر میره و به طرفشون اسلحه میگیره و میگه آقاتون اینجاست؟ اونا به همدیگه نگاه میکنن تا اینکه او بهشون میگه چراغی خاموش کنین سپس شروع میکنه به کشتن همشون. شنار با شنیدن صدای شلیک به اونجا میره و صداشون میکنه. ترزی با اسلحه ازش میخواد بره داخل اتاق، او که جسدهارو میبینه دست و پاشو گم میکنه و سعی میکنه برای او توضیح بده ماجرارو اما ترزی روی صورتش کرم میزنه و با اسلحه به طرفش نشونه میگیره. اردم به جهانگیر میگه یه سوال این پسر اونجا چیکار میکرد؟ مگه آدم ما نیست؟ پس چرا ما خبر نداشتیم؟! جهانگیر میگه بزار ببینیم چی میشه. کان با جمال و بهار قرار میزاره و درباره اتفاقا حرف میزنه.

ایلهان به اسکندر زنگ میزنه و با هم صحبت میکنن که اسکندر میگه پشت تلفن تجارت نمیکنیم بیا سالنم چشم تو چشم باهم حرف بزنیم ایلهان قبول میکنه. ایلهان سریعا به اردم زنگ میزنه و میگه به سرعت برن اونجا. کان پیش مادرش میره و حمیرا بهش میگه که شنیدم افتادی دنبال کسی! اون کیه؟ کان میگه فقط میخوام بدونم کی اون تله را واسم ساخت! مادرش ازش میخواد تا پلیسارو نترسونه که اونا فکر نکنن به درد نمیخوره بزارنش کنار! جهانگیر به کان زنگ میزنه و میگه سریعا بیاد. ایلهان با دارودسته اش به سالن اسکندر میرن. ایلهان بهش میگه اون یارو را بیار اینجا هرچقد بخوای پول میدم! اما اسکندر قبول نمیکنه سپس ایلهان کلافه میشه و میگه چی میخوای بشنوی؟ باشه تو برنده شدی دستمون زیر ساطور توعه! اسکندر میگه در ازای جونی که میخوای یه جون بده بهم سپس به کان اشاره میکنه و میگه اونو میخوام ایلهان باهاش بحث میکنه در آخر میگه تو هنوز عوض نشدی من همچین کاری نمیکنم! از اونجا میرن. مژده میخواد خرید کنه که از ترزی نظر میخواد او بهش میگه زرد بردار اون قشنگتره! ایرم به یه ساختمان رفته برای فایل صوتیش یه پسر میگه من رمزشو باز میکنم تا ۷ شب اوکی میشه درباره پولشم حرف میزنیم ایرم قبول میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حلقه + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا