خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی نامادری به همراه عکس

در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمت‌های اول به یکی از سریال‌های پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمی‌خواهد از بچه‌های فاروک بچه‌داری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.

قسمت ۱۲ سریال ترکی نامادری
قسمت ۱۲ سریال ترکی نامادری

قسمت ۱۲ سریال ترکی نامادری

نیسان تو آشپزخانه در حال درست کردن دلمه ست که سراپ میره پیشش و میگه چیکار میکنی؟ نیسان میگه دارم واسه جم دلمه درست میکنم ولی کسی نفهمه ها میخوام سورپرایزش کنم سراپ جا میخوره و نیسان میگه من بهت یه عذرخواهی بدهکارم نباید اون روز جلو همه نامزدیتو فاش میکردم چون شنیدم که انگار قرار نیست باهم ازدواج کنین سراپ لبخند میزنه و میره. سراپ به اتاق جم میره تا باهاش حرف بزنه او با عصبانیت بهش میگه فکر کردی من نمیدونم تو داری چیکار میکنی؟ دست از این بازیا بردار! جم میگه تو چی میگی؟ منظورت چیه از این حرفا؟ سراپ میگه فکر کردی من نمیدونم که داری به نیسان نزدیک میشی واسه ازدواج؟ جم میگه میفهمی چی داری میگی؟ داری درباره نیسان صحبت میکنی! آنها باهم کل کل میکنن و در آخر سراپ میگه من نمیزارم بهش نزدیک بشی و اذیتش کنی که ناراحت بشه متوجهی؟ جم میگه فکر کردی من نمیفهمم که تو داری چیکار میکنی؟ میخوای به من نزدیک بشی؟ ولی اینو بدون که تو دیگه واسه من مردی! تو از همون اول واسه من یه اشتباه بودی و بس که تموم شد و دیگه ام تکرار نمیشه سراپ از این حرف زدنش ناراحت میشه و میخواد بزنتش که جم دستشو میگیره.

همان موقع نیسان به اونجا میاد و میخواد به جم دلمه بده سراپ میره پشت در یه اتاق پنهان میشه. نیسان به اونجا میاد و میگه که واست دلمه درست کردم جم خوشحال میشه و میخوره و کل هم تشکر و تعریف میکنه سپس نیسان میگه من برم پیش ناز امروز خیلی کلافه و عصبی بود وقتی میخواد بره کت سراپ را میبینه و ازش میپرسه اینجا چیکار میکنه؟ او میگه مامانم جعبه خیاطیشو اینجا جا گذاشته بود داشت میدوختش نیسان میگه باشه پس من میبرمش تا بدم بهش. بعد از رفتنش سراپ هم از اونجا میره. سراپ به فاروق زنگ میزنه تا ببینه کی میان که او میگه امشبم نمیایم کار داریم یادم رفت به بچه ها هم بگم بهشون بگو. سراپ کلافه و عصبی میشه و به مادرش زنگ میزنه و میگه من میخوام برم اون هتل تا ببینم چخبره نمیشه که منو اینجا انداخته بره دنبال خوش گذرونیش بالاخره میخوام زنش بشم! مادرش میگه خوب هنوز که نشدی! سراپ میگه ولی قراره بشم! اما فکر دیگه ای به سرش میزنه و میگه نمیرم بعدا زنگ میرنم. ایپک از فاروق میخواد تا درباره سراپ حرف بزنن فاروق میگه فکر کنم تصمیم هایی درباره من داره و نمیدونم درسته حدسم یا نه! ایپک میگه خوب میخوای چیکار کنی؟ فاروق میگه میفرستمش بره.

اگه به ایپک زنگ میزنه و تولدشو تبریک میگه بعد از قطع تماس فاروق تبریک میگه و ادامه میده که هدیه ات را هم خریدم ولی بعدا میدم بهت ایپک تشکر میکنه. سراپ با عمر که برای گشنگی پیشش رفته حرف میزنه او که میدونه عمر به تخم کاج حساسیت داره، و از طرفی دیگه میدونه تو دلمه هایی که نیسان درست کرده تخم کاج ریخته یا حرفاش تحریکش میکنه تا بره دلمه بخوره تا از طرفی آمپول مخصوصش بزنه بهش تا اتفاقی نیوفته اما وقتی میره تا آمپولم برداره میبینه اونجا نیست و اصلا آمپول ندارن تو خونه او حسابی میترسه و هرجارو که میبینه عمر نیست. او با گریه با جم دنبال عمر میگردن که بیهوش تو حیاط پیداش میکنن و به طرف بیمارستان راهی میشن بقیه از سر و صدا بیدار شدن و به دنبال آنها به بیمارستان میرن. اونجا بهشون میگه سراپ که دلمه خورده همگی میترسن و سراپ میگه همش تقصیر منه! آنها به فاروق خبر دادن و او با عجله و سرعت به طرف بیمارستان راهی میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نامادری + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا