خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۱۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۱۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۱۲ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

سرگن امید را بغل میکنه و میگه بیا یه کاری کنیم این دوتا وروجکو میرسونیم مدرسه بعد میریم تا مامانتو ببینی خوبه؟ امید قبول میکنه . صنم به آزرا زنگ میزنه و از ماجرای صبح بهش میگه که میخواستم ماجرای چولپان خانمو بگم ولی پرید وسط حرفم و به گونش گفت به یالین بگه بیاد خواستگاری اونم خونه خودمون تازه گفت به باباجونشم بگه بیاد آزرا جا میخوره. صنم با دیدن خبرنگارا میپرسه چیشده؟ نکنه اون زنه عکسو پخش کرده؟ آزرا میگه نه درباره سایت اتاق مخفیه صنم میگه این چیه دیگه؟ آزرا میگه تو نمیدونی؟ تو تخصص خودته! روابط نامشروع با متعهل ها صنم میگه تو هنوز منو نبخشیدی؟ آزرا میگه نه تا زمانیکه دست از دروغ گفتن برنداشتی و میره. آزرا وارد موسسه میشه و به آرمان خان خبر میده که شرمین خواسته من وکیلش بشم آرمان جا میخوره و میگه مگه چولپان وکیلش نبود؟ آزرا میگه بود وای خواسته با من ادامه بده آزمان میخنده و میگه خوبه چولپان بفهمه دیوانه میشه. چولپان وقتی متوجه این موضوع میشه کلافه و عصبی میشه سپس تمام پرسنلش را جمع میکنه و بهشون میگه لیست منتشر شده را خوب چک کنید هرچی ثروتمند و آدم معرف هستن را پیدا کنین و آنها را موکل خودتون کنید ما به اونا احتیاج داریم. سرگن در حال رفتن به سرکارش هست و تلفنی با کسی صحبت میکنه و میگه خیالت راحت چندبار لیستو بالا پایین کردم اسمم نبود لو نمیریم سپس وقتی پیش همکاراش میرسه یکی از اونا بهشون میگه انگار چند روز دیگه میخوان یه لیست ۵ هزار نفری منتشر کنن سرگن میگه تو از کجا میدونی؟ همکارش میگه بهم ایمیل زدن و گفتن بعدشم ادامه داده که اگه میخوای اسمت تو لیست بعدی نباشه ۱ میلیون لیر باید بدی، سرگن شوکه میشه و با عصبانیت اتاقش را بهم میریزه و میگه الان باید از کجا جور کنم؟

گونش با پدرش صحبت میکنه و میگه مامانم موافقت کرده و گفته که به شما هم بگم بیاین فاروق با شنیدنش جا میخوره و میگه چولپان خودش گفت من بیام؟ گونش تایید میکنه ومیگه آره خودش گفت. گونش با یالین در حال رفتن به کافه هست که بهش میگه مامانش موافقت کرده یالین هم به مادرش زنگ میزنه و قرار میشه که فردا بیان برای خواستگاری گونش وقتی میفهمه فردا میخواد بیاد استرس میگیره و میگه اصلا مجبوریم که ازدواج کنیم؟ سپس از ماشین پیاده میشه یالین میگه این دیگه از کجا درومد؟ یعنی چی؟ گونش میگه بیا یه خونه بگیریم باهم زندگی کنیم ولی یالین میگه ازدواج با تو یکی از بهترین تصمیم هایی هستش که میتونم بگیرم و ازش میخواد تا باهم ازدواج کنن و هروقت پشیمان شد همه چیو تموم کنن. سرگن به دفتر چولپان میره که صنم با دیدنش باز بهم میریزه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ سرگن میگه ببین صنم آدم ها وقتی مست میکنن یکسری کارهای غیرمعقول انجام میدن که فرداش وقتی هوشیار میشن تعجب میکنن از کارشون صنم سر تکان میده و میگه آره خوب شد گفتی! چولپان همان موقع میاد و بهش میگه سرگن چیشده؟ از اینورا؟ درباره چی حرف میزنین؟ سرگن سریع میگه هیچی بچه ها دلتنگ صنم بودن گفتم بهش چرا نمیای سپس به طرف اتاق چولپان میرن. اونجا سرگن واقعیت را به چولپان نمیگه و به دروغ میگه تو بورس سرمایه گذاری کردم و از دوستان پول قرص کرده بودم حالا ضرر کردم و موندم چجوری پولو پس بدم و به چولپان میگه تا اگه میتونه بهش قرض بده. چولپان او را سرزنش میکنه که ما وکیلیم آخه این کارها یعنی چی؟ سپس وقتی ازش میپرسه آزرا میدونه یا نه؟ سرگن میگه نه بهش نگفتم تا ناراحت نشه و فکرش درگیر نشه خودش به اندازه کافی مشکلات و پرونده داره چولپان او را تحسین میکنه که چقدر عاقله سپس ازش میپرسه حالا چقدر هست؟ سرگن میگه اگه ۵۰۰ هزار لیر باشه راحت میتونم تسویه کنم باهاشون و بهتون سریعا برمیگردونم.

چولپان میگه پول خیلی زیادی نیست دستمزد چندتا پروندمه ولی هنوز پولشونو ندادن اگه زودتر میگفتی میتونستم کاری کنم اما این پولو الان ندارم سرگن میگه اشکالی نداره سپس چولپان میگه فرداشب منتظرتونیم دیگه سرگن میگه آهان خواستگاری؟ چی بگم والا میتونم بگم فقط مبارکه چولپان میگه آخه چه مبارکی ای کاش یکی مثل تورو پیدا میکرد و سرگن از اونجا میره. چولپان به دفتر آرمان خان میره تا آزرا را ببینه. آزرا بهش میگه واسه چی اومدی؟ چولپان میگه داشتم رد میشدم گفتم بیام باهم حرف بزنیم سپس به دفتر آزرا میرن. آنها بعد از کمی حرف زدن آزرا بهش میگه چند وقت پیش یه پرونده داشتم که زنه میخواست برای طلاقش از بچه هاش استفاده کنه و بهم گفت که تو میتونی خوب منو درک کنی، میدونی من چی گفتم؟ من گفتم نه نمیتونم درکت کنم چون مادرم با ما این کارو نکرده ولی حالا بهش یه معذرت خواهی بدهکارم و بغضش میگیره. آنها بعد از کمی حرف زدن درباره این موضوع چولپان میگه واسه این چیزا نیومدم اومدم بگم شرمین نباید از شوهرش جدا بشه! آزرا جا میخوره و میگه یه وکیل طلاق داره اینو میگه؟ سپس چولپان تعریف میکنه که سالهای پیش شوهرش یه بار دیگه خیانت کرده بود و خبرنگاری مچشونو گرفته بود ولی برای اینکه کسی چیزی نفهمه زنش امضاء کرد که اون شب شوهرش پیشش بوده منم رفتم گفتم اگه منتشر کنه خبرو تو دردسر میوفته اگه الان بخوان طلاق بگیرن اون پرونده دوباره باز میشه و پای من گیره مدرکمم به خطر میوفته! آزرا شوکه میشه. آزرا پیش ییلدریم میره و ازش میخواد تا با اون خبرنگار که دوستش هست حرف بزنه که بیخیال بشه ییلدریم میگه چرا باید به چولپان کمک کنم؟ آزرا میگه به اون نه به مادرم کمک کن ییلدریم میگه به یک شرط بگی من نجاتش دادم آنها میخندن و آزرا قبول میکنه. سنگول با الچین قرار میزاره تو پارک و میگه فقط به سوال های من جواب بده و ازش نیپرسه از کی با شوهر من در ارتباطی؟ و واسه من نقش دوستو بازی میکنی؟….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا