خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۱۳ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
توچه از دوستاش میپرسه چه چیزی از همه مخفی کردن و بهمدیگه نگفتن اونو بگن. دنیز میگه من میخوام اعتراف کنم که از آلپ، هنوز حرفش تموم نشده که بهش میگن ما اینو میدونستیم چون خیلی تابلو بود از رفتارت، هرکی یه چیزی میگه که یکی از دوستاشون میگه میخوام منم اعتراف کنم که از سرکان خوشم میاد آلیزه یهو از جاش باند میشه و میگه چی؟ یعنی چی از سرکان خوشت میاد؟ همگی جا میخورن که توچه از اونجایی که میدونه او با سرکان ازدواج کرده بهش میگه حالا تو چرا انقدر بهم ریختی آلیزه؟ او میگه نه همینجوری گفتم آخه اصلا به هم نمیاین تو کجا و اون پسره کجا! توچه به آلیزه میگه خوب تو بگو چه چیزیو ازمون مخفی کردی؟ آلیزه میگه من هیچی رازی ندارم آلیزه با تیکه میگه ببخشید آلیزه تو با ما انقدر روراست بودی ولی ما ازت مخفی کاری کرده بودیم. شب توچه به محله سرکان میره که بهاءالدین را میبینه و ازش میخواد تا به سرکان و آلیزه چیزی نگه که بهش ماجرارو گفته بهاءالدین میپرسه چرا؟ توچه میگه آخه واسشون برنامه و سورپرایز چیدم و منصرفش میکنه. فردای آن روز تو هتل نورالدین میره پیش صنم و میگه که انبار خالیه در صورتیکه تازه مواد شستشو برای هتل خریده بودن.
صنم با مسئولش صحبت میکنه که اونا بهشون یه فاکتور نشون میدن که قرار بوده این اجناسی که خریده شده به انبار هتل برسه اما هنوز نرسیده نورالدین با دیدن اون فاکتور میبینه که امضاء شریکشه. توچه به بچه ها میگه یه پارتی دارم میگیرم که لوکیشن و دلیلش سورپرایزه بهتون میگه فقط لباس های فاخرتونو بپوشید و تو فضای مجازی از همه فالوورهاش دعوت میکنه تا بیان اونجا. او به بهاءالدین گفته که محله ی سرکانو تزیین کنه برای یه عروسی. آلیزه وقتی به خونه میره سراپ آلیزه را به کار میگیره چون شب خانواده آلیزه شام اونجا دعوتن مادربزرگش میپرسه چی میخوای بزاری حالا؟ او غذاهای زیادیم میگه که میخوان درست کنن آلیزه بهش میگه فقط حواست باشه ما ادویه زیاد دوست ندارین سراپ از قصد کلی ادویه میزنه که آلیزه متوجه میشه و کلی شکر به اونا اضافه میکنه غذا شیرین بشه. خانواده آلیزه از راه میرسن و آلیزه شروع میکنه از کارهای زیادی که اونجا میکنه و سراپ به کار میگیرتش همگی جا خوردن و سراپ حرص میخوره که پدرش فقط تحسینش میکنه که بازم از رفتار نورالدین همگی جا میخورن و آلیزه شوکه میشه.
بعد از کمی صحبت کردن همگی به سر میز میرن تا شام بخورن. وقتی از غذاها میخورن همگی حالشون بد میشه که سراپ با خوردن دلمه به آلیزه میگه تو شکر ریختی تو این غذاها؟ آلیزه تایید میکنه و میگه آره میخواستم خوشمزه تر بشه و لبخند معناداری به همهشون میزنه که بقیه به همدیگه نگاه میکنن. بهاءالدین به دم در خانه اونا میاد و به سرکان میگه پاشین با مهموناتون بیاین جایی که میگن سورپرایزه آلیزه وقتی به اونجا میرن با دیدن توچه و بقیه دوستاش حدس میزنه که میخواد ماجرای ازدواج او با سرکانو بگه که میره میکروفونو ازش میگیره و میگه میدونین که فقط من میتونم سورپرایزتون کنم کسی دیگه ای حق نداره سپس خودش یه همه میگه که با سرکان ازدواج کرده و سرکان شوهرشه همگی شوکه میشن و توجه که برنامه اش بهم خورده کلافه میشه سرکان با لبخند به آلیزه نگاه میکنه و یکسریا حرص میخورن…..