خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۱۹ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۱۹ سریال ترکی پناهم ده
اینجیلا وقتی پیش ناز میره او سرزنشش میکنه و باهاش دعوا میکنه چون مته بهش گفته بوده که اینجیلا داشته میرفته خارج از کشور با اوزان و تو فرودگاه برگردوندمش سپس ازش میپرسه ماجرا چیه. اینجیلا میگه که نامزدیش بوده و واسش خواستگار اومده بوده نار با دیدن انگشتر تو دستش عصبی میشه و میگه بودن من و دور از چشم من؟ و عصبی میشه از طرفی اوزان هم شوکه شده. بعد از چند دقیقه اوزان برای اینجیلا پیام میفرسته و عکس هایش را تو مجاس واسش فرستاده و از عشق تو نگاه اول حرف زده مته میگه با کی داری حرف میزنی؟ و گوشیشو میگیره و با دیدن پیام اوزان میگه این چه صمیمیتیه دیگه! از کی باهم در ارتباطین همو میشناسین؟ اینجیلا میگه جوری رفتار نکن که نشون بدی مثلا خیلی تعصب داری! ناز میگه خیلی عصبیم میخوام برم خونه تا حساب بگیرم ازشون اما مته میگه نمیخواد فردا میریم الان نمیشه عصبی! ضیاء همه را صدا میزنه تا بیان سر میز. همه جمع میشن و میبینن انواع شیرینی و باقلوا روی میز چیده شده او با دیدن بامیه یاد دوران کودکیش میوفته که با برادرش پول نداشتن واسه مادر مریضشون بامیه مورد علاقه اش را بگیرن واسه همین به فروشنده میگن و او بدون گرفتن پول بهشون بامیه میده اما وقتی به خونه میرسن میبینن که مادرشون فوت کرده.
ضیاء به یاد قدیم بامیه ای میخوره و میگه نوش جونتون و میره. فردای آن روز ناز که به زور خودشو نگه داشته بود میخوان برن به خانه و با مادرش حرف بزنه درباره ازدواج اینجیلا که ضیاء نمیزاره و میگه اول صبحانه بخورین بعد برین. سپس به خانه مادرش میرن و اونجا به فیلیس میگه میخواستین بدون من این دخترو به زور شوهر بدین؟ و شروع میکنه باهاشون دعوا کردن مبرا و فیلیس سعی میکنن عادی جلوه بدن کهدر آخر ناز میگه باشه اگه اینجیلا طبق گفته شما راضیه باشه باهم آشنا بشن بعد از ازدواجم شوهرش میشه راننده شخصی ما اینجوری اینیجلا ازم جدا نمیشه فهمیدین؟ و میره که فیلیس و مبرا جا میخورنو نمیدونن چی کار کنن. پدر فیلیس میاد و واسه این کارش اونو سرزنش میکنه و میره. مته با ناز تو حیاط دعوا میکنه و میگه این چه حرفی بود که زدی؟ راننده شخصی چیه؟ سپس رو به اینجیلا میگه چرا دهن باز نکردی بگی نمیخوام؟ فقط نگاه میکنی؟ ناز بهش میگه باهاش درست حرف بزن! و بعد از کمی کل کل از اونجا میرن…