خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۲۰ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
آلیزه با سرکان به خاطر خراب کردن نقشه اش دعوا میکنه و میگه واسه این کمک کردی بهشون که میدونستی اگه ازدواج کنن از شر من خلاص میشی آره؟ سرکان سکوت میکنه که او با گربه از اونجا میره. خیری حلقه های نوالدین و صنم را تو انگشتشون میندازه و میخواد ربان را ببرد که تورکان را تو لباس خدمه میبینه و با صدا زدنش از اونجا میره نوالدین هم دنبالش میره. خیری به نورالدین میگه تورکان را دیده اما نورالدین بهش میگه توهم زدی عمو خیری بریم مهمونا منتظرن تورکان از پشت دیوار اونارو میبینه که خیری سر نورالدینو تو کیک میکوبد نورالدین که لباساش کثیف شده حرص میخوره و از مهمونا میخواد تا برن و نامزدی بهم میخوره. خیری بازم از تورکان میگه که قدیر با عصبانیت میگه من گفته بودم نمیخوام از اون زن چیزی بشنوم! نولدین و صنم میگن ما یه مدت دنبال تورکان میگردیم چون عمو خیری میگه که اونو میبینه قدیر میگه چرا این موضوعو به او نگفتن؟ سپس سرکان میپرسه پیداش کردن؟ نورالدین به دروغ میگه نه هنوز. الیزه گوشه ای گریه میکنه و به خودش میگه سرکان حتی نتونست ۶ ماه اونو تحمل کنه و نمیتونه بیشتر از این به زور خودشو تحمیل کنه.
همان موقع تورکان از آلیزه راه خروجو میپرسه و وقتی میفهمه او گریه کرده ازش میخواد مشکلشو بگه آلیزه میگه فکر کنم شوهرم دیگه منو نمیخواد فکر کنم باید جدا بشیم دیگه تورکان میگه طلاق راه چاره اش نیست درکت میکنم برو باهاش حرف بزن و دنبال راهکار باش. سرکان و خانواده اش در حال رفتن هستن که سراپ از سرکان میپرسه به نطره بابابزرگ رلست میگه که تورکان مادرمونو دیده؟ سرکان میگه نمیدونم و واسم مهم نیست قدیر ازش میخواد وایسه تا آلیزه هم بیاد اما سرکان میگه اون خودش بخواد میاد و میرن. تو تاکسی خیری باز توهم میزنه میخوان بدزدنشون و وقتی راننده میبینه پنچر شده میزنه کنار که سرکان تو تعویض لاستیک کمک میکنه که خیری و رضوان تو به فرصت از اونجا فرار میکنن. قدیر متوجه میشه مادر و پدرش نیستن واسه همین سوئیچ ماشین سرکان را میگیره و میره دنبالشون که تو خیابان پبداشون میکنه. جلوی در خانه خیری و رضوان نشستن و میگن تا آلیزه نیاد نمیرن تو خونه الیزه که زودتر رسیده درو باز میکنه که همه جا میخورن. الیزه با سرکان میگخواد تنها حرف بزنه و ازش میپرسه چیشده که بهم خورد مراسم؟ سرکان واسش تعریف میکنه و میگه تو چرا برگشتی؟
الیزه میگه تو تلاش میکردی که از من خلاص بشی ولی من نمیزارم چون که باید بفهمم چرا بهشون کمک کردی! تو خونه بحث تورکان میشه که سرکان میخواد بره سراپ میگه هروقت حرف مامانمون میشه میزاره میره سرکان داد میزنه که اون مادر من نیست و بعد از کمی بحث میره. صنم به نورالدین میگه که شاید خیری توهم نرده و واقعی دیده چون چند وقت پیش من رفتم پیشش نورالدین میگه نباید تو مسائل خانوادگیشون دخالت کنیم. تورکان به صنم زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. اونجا تورکان درباره سرکان میپرسه که او بهش میگه تو همون هتل کار میکنه تورکان ازش میخواد اونجا به کارش ادامه بده چون به اون کار خیلی احتیاج داره و قول میده که پسرش اونو نبینه. الیزه به دنبال سرکان تو گاراژ میره و میگه از این به بعد هرجا بری مثل سایه دنبالتم و اونجا بحث مادرشو پیش میکشه اما سرکان میگه اون زن به من هیچ ربطی نداره!….