خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۲۷ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
آرمان بعد از شنیدن قیمت اون تابلو رنگش میپره و جیلان میره تا یه لیوان آب بیاره. تمام همسایه ها و دوستان چولپان به خانه آنها میرن و درباره بازنشستگی باهاش حرف میزنن که چولپان کلافه میشه و برای اینکه اونارو حرص بده درباره نشانه های خیانت میگه و ذهن تمام آنها را بهم میریزه سپس آرمان به چولپان زنگ میزنه و بهش میگه این کار توعه آره؟ چولپان میگه کدوم کار؟ آرمان میگه یعنی میخوای بگی اصلا از چیزی خبر نداری؟ یعنی میخوای بگی تو فاروقو جای خودت نفرستادی اینجا؟ چولپان جا میخوره سپس تلفنو قطع میکنه و به همسایه هاش میگه یه اتفاقی افتاده من باید سریع برم. آزرا و ییلدریم در حال صحبت کردن هستن و ییلدریم بهش میگه اگه میخوای از سرگن جدا بشی و من وکیلت باشم باید همه چیزو مو به مو واسم تعریف کنی درس اول چی بود؟ آنها همزمان به هم میگن هیچ چیزویو از موکلت پنهان نکن و میخندن. سرگن با فریاد آزرا را صدا میزنه و به اونجا میاد. آزرا میگه چیشده؟ چرا داد میزنی؟ سرگن میگه دلم میخواد داد بزنم این چه کاری بود که کردی هان؟ چرا قفل در خونه ای که هنوز منم دارم قسطشو میدم عوض کردی؟ اونجا خونه منم هست! آزرا میگه بود، دیگه نیست همه ی پولتو هم پس میدم نگران نباش. ییلدریم از سرگن میخواد تا صداشو پایین بیاره که سرگن میگه به تو چه ربطی داره؟ ییلدریم میگه من وکیل طلاق آزرام سرگن میخنده سپس آزرا بهش میگه یکبار دیگه اینجوری بیای اینجا خودم جلوت می ایستم الانم برو شب ساعت ۷ بیا تا موضوع طلاقو به بچه ها بگیم. آزمان به اتاقش میره که میبینه فاروق اونجا نشسته او جا میخوره و با کلافگی ازش میخواد تا از روی صندلیش بلند بشه اونا بعد از چند دقیقه کل کل کردن بحثشون کشیده میشه به گذشته که تو هنوز به خاطر اینکه چولپان منو جای تو انتخاب کرده بود کینه داری! آنها در حال بحث کردن هستن کن چولپان وارد میشه و میگه اینجا چخبره؟
فردی به نام سرهان وارد اتاق ییلدریم میشه و واسش خط و نشون میکشه و درباره یه پرونده کری میخونه سپس از موسسه میخواد بره که با چولپان روبرو میشه و بهش میگه من هنوز روی تصمیمم هستم حتییه دفترم دیدم نزدیک همینجا! سپس میگه فکراتو بکن و میره. آزرا به خانه ملیسا رفته و خودشو خیلی پرو نشون میده سپس با ریختن چای روی خودش از ملیسا میخواد تا سرویس بهش نشون بده. وقتی تنها میشن به ملیسا یکسری برگه میده و میگه باید فردا قبل از شروع مراسم این برگه هارو با برگه های اصلی جابه جا کنی! همونه فقط بهش بند حق فسخ هم اضافه کردم سپس جلوی مطبوعات باید اعلام کنی که میخوای جدا بشی تا حالا هرچی از تو بهش رسیده بسته دیگه باید به فکر بچه هات باشی. کورای به خانه میاد و ملیسا با شنیدن صداش میگه اگه بفهمه تو اینجایی خیلی بد میشه سپس وقتی کورای پیش آنها میره میپرسه اینجا چخبره؟ آزرا و ملیسا خودشون جوری نشون میدن که انگار دعوا دارن باهم و حسابی از دست هم عصبانین! صنم و وورال به یالین میگن که حواست باشه نقشو خوب بازی کنیا! سپس وارد مرکز توان بخشی میرن. اونجا پذیرش با دیدن وورال خوشحال میشه و بهش میگه که از طرفداراشه. وورال به بهانه اینکه میخواد اونجارو خوب ببینه و با بخش ها آشنا بشه تا برادرشو بسپاره اونجا ازش میخواد تا کل مرکز. بهش نشون بده اون زن هم از خدا خواسته قبول کرد و میرن. صنم سریعا پشت میز میشینه و تو لیست بیمارها دنبال فامیلی ایلول میگرده یه نفر میاد و میگه شما اینجا چیکار میکنی؟ صنم میگه من کارآموزم دارم اگه کار داری برو به کارت برس من اینجا هستم اون زن هم قبول میکنه.
صنم با گشتن متوجه میشه خواهر ایلول اونجاست ولی دلیلش مشخص نیست. انها با پرسجو خواهر ایلول را پیدا میکنن و متوجه میشن با شنیدن اسم خواهرش حسابی عصبی میشه و شروع میکنه به جیغ کشیدن. آنها بیشتر شک میکنن و میگن باید بفهمیم که چی به چیه! صنم وقتی آویزون شدن و نخ دادن اون دختر را به وورال میبینه عصبی میشه و از اونجا خارج میشه. سرگن با یه جعبه شیرینی به دم در خانه خودش میره که آزرا در را بازمیکنه و به داخل میره. آنها دور یه میز نشستن و با خوشحالی با همدیگه حرف میزنن میخندن. چولپان در حال رفتن به خانه اش هست که ییلدریم جلوشو میگیره. چولپان تعجب میکنه و دلیل کارشو میپرسه که ییلدریم میگه درباره کار میخوام باهاتون صحبت کنم سپس ازش میخواد تا پیشنهاد سرهان را قبول کنه چولپان میگه درباره چی حرف میزنی؟ ییلدریم میگه نمیدونم واسه چی انقدر ازم بدتون میاد سپس درباره پرونده خودش باهاش حرف میزنه که به یک بچه کمک کنه که اینجوری از دست اون مرتیکه فرار کنه سپس از اونجا میره. چولپان فکرش درگیر میشه و تو فکر فرو میره…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس