خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی پناهم ده + عکس
خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی پناهم ده را در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۳ سریال ترکی پناهم ده
ناز با عصبانیت از اینجیلا میخواد بره گردنبند شانسشو بده مغازه تا سریع درست کنه بیاره واسش تا مراسم خوب پیش بره اینجیلا قبول میکنه. مغازه دار میگه یکم طول میکشه تعمیرش اینجیلا به آدرس مته نگاه میکنه که صبح دعوتش کرده بود برای شام و میبینه نزدیکه و تصمیم میگیره تا درست شدن گردنبند بره پیشش. اینجیلا به خانه مته رفته و او برایش شام درست کرده و باهم سر میز میشینن. مته به اینجیلا میگه اسمتو نمیگی هنوز؟ یا خوشت اومده میخوای چشم قشنگ صدات کنم؟ او به دروغ میگه مرجان، مته میگه ای جان چه اسم قشنگی. سپس دعوتش میکنه به خوردن نوشیدنی که اینجیلا میگه نه ممنون من نمیخورم ولی مته میگه خوبه سر حرف زدنو باز میکنه. سپس تصمیم میگیرن که سنگ کاغذ قیچی بازی کنن اگه مته برد میخورن اگه مرجان برد هرچی اون گفت که اینجیلا یاد سنگ کاغذ قیچی که تو دوران کودکی باهم بازی کردن میوفته سپس تو بازی میبازه و مته برایشان نوشیدنی میاره و شروع میکنن به حرف زدن و نوشیدنی خوردن به همراه غذا. سپس مته بهش جعبه کادویی میده و میگه این مال توعه اینجیلا بازش میکنه که میبینه عمون پیراهنی که صبح داشت میخرید و ازش کمک خواسته بود او شوکه میشه و از خوشحالی اشک میریزه مته اشکاشو پاک میکنه و گونه اش با می بوسه و میگه چیشد؟ و سعی میکنه آرومش کنه.
اینجیلا که انگار تو رویاهاش زندگی میکنه و رو پاهای خودش نیست بهش لبخند میزنه و و صورتشو نوازش میکنه سپس می بوستش. مته بعد از مدتی بهش میگه تو اولین بارته؟ ببخشید و حسابی هول میکنه و میگه من نمیتونم مسئولیتش قبول کنم منو ببخشید اینجیلا میگه این مسئولیتش با خودمه سپس در آغوشش می رود. همه تو خونه پدر نورا منتظر مته هستن که بالکین هرچی بهش زنگ میزنه برنمیداره و به دروغ به اونا میگه گفته تو راهه دیر میاد. ناز عصبی شده و میره تو اتاقش. مته با اینجیلا حرف میزنه و میگه چرا من؟ اینجیلا میگه همیشه دوست داشتم یهویی پیش بیاد نمیدونم بهتر از این میشد یا نه ولی حس خوبی گرفتم. سپس ناز به اینجیلا زنگ میزنه که یکدفعه از خونه بیرون میزنه مته وقتی برمیگرده میبینه نیست و جا میخوره. اینجیلا با لبخند رضایت به طرف خانه راهی میشه و گردنبند ناز را بهش میده. او شروع میکنه به غر زدن که بزار مته بیاد اونموقع میکشمش! همه یا رفتن یا خوابیدن که زنگ در خانه زده میشه و ناز میگه اومد! و با خوشحالی میره درو باز میکنه. مته تو حیاط میره که ناز با دیدنش می بوستش و مته جا خورده از طرفی اینجیلا میبینتشون و به آرامی اشک میزیزه….