خلاصه داستان قسمت ۳۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران
بچهها حاضر شدن تا به مدرسه برن اورهان با دیدن جایی که اوگلجان و فاطما وایسادن میگه چرا اونجا کنده شده؟ آنها سعی میکنند بحث را عوض کنند و اوگولجان میگه از توی خونه بوی گاز میاد اورهان با رفتن به داخل اوگولجان هم به دنبالش میره تا فاطما جای پولها را عوض کند. در کلوب ثریا و یامان درباره دخترهایشان صحبت میکنند سپس در حال خوش و بش و خندیدن هستند که آکف آنها را میبیند و حرص میخورد سپس به یه نفر زنگ میزنه تا حرصشو سر یامان در بیاره. در مدرسه عمر با دیدن صرب درباره گزارشی که به پلیس داده بود با طعنه حرف میزنه که صرب چیزی نمیفهمه بعد از رفتن آنها ایاس ماجرارو بهش میگه که صرب عصبی میشه. لیدیا و سوسن با همدیگه دعوا میکنند و لیدیا بهش میگه نمیزارم مادرت به خاطر پول بابام زنش بشه و مادر اورا شکارچی پول خطاب میکنه سوسن عصبی میشه و باهاش درگیر میشه. صرب به اونجا میاد تا آنها را از هم جدا کنه که سوسن را هل میده و رو زمین میافته. عمر برای دفاع از سوسن مشتی تو صورت صرب میزنه برک میاد و آنها را از هم جدا میکنه.
اوگولجان وقتی پیش فاطما میره پنهانی میپرسه کجا گذاشته پولهارو اما فاطما میپیچونه و چیز خاصی نمیگه. ثریا در کلوب بعد از ورزش کردن به سونای خشک میره که شوال با فهمیدن این موضوع به اونجا میره و درو به روی ثریا قفل میکنه و از آنجا میره. ثریا وقتی میخواد بیرون بیاد متوجه میشه که در قفله و با پریشانی و نگرانی به در میزند و کمک میخواد سوزان اتفاقی از اونجا رد میشد که صداشو میشنوه و به کمکش میره اما ثریا فکر میکنه که کار سوزان بوده یامان وقتی میاد با سوزان صحبت میکنه و میپرسه که واقعاً باورم نمیشه که همچین کاری کردی سوزان میگه چه کار کردم؟ منظورت چیه؟ تو که فکر نمیکنی کار من بوده باشه که! یامان میگه این حسادت زنا خیلی عجیبه ازشون هر کاری برمیاد سوزان کلافه میشه و میگه شما چقدر خودخواه و از خود راضی هستین باید به چی شما حسادت کنم؟ و با کلافگی از آنجا میره تولگا یادداشتی روی در کمد مدرسهاش میبیند که نوشته اوگولجانو پیدا کن او پیشش میره و میپرسه ماجرا چیه او اول کمی اذیتش میکنه سپس نوشتهای بهش میده که روش نوشته بره تو حیاط کنار نیمکت.
وقتی به اونجا میره یاسمین با کیک هویجی که تولگا دوست داره پیشش میره تولگا اول جا میخوره و میگه شرمنده نمیتونم سپس از اونجا میخواد بره که با خنده برمیگرده و یاسمین را عزیزم صدا میکنه و ازش میخواد دنبالش بیاد یاسمین بهش میگه خیلی بدجنسی سپس بغلش میکنه و با هم از اونجا میرن. ایاس در حال حل کردن تکالیف جریمهاش است که با دیدن آسیه تظاهر میکنه با تلفن در حال صحبت کردن و میگه که تا صبح باید تو مدرسه بمونه و تکالیفو انجام بده و به خونه نمیاد آسیه پیشش میره و پیشنهاد میده با همدیگه حل کنند تا زودتر تموم بشه ایاس خوشحال میشه. برک و الیف در حال رفتن به خانه هستند که پدرشان را سر راه میبینند الیف عصبی میشه و برک ازش میخواد او بره چون با پدرش حرف داره سپس پیش اون مرد میره پدرش بهش میگه دارم برای همیشه میرم اومده بودم خداحافظی سپس بهش یه ساعت تو جیبی میده و میگه این تنها چیز ارزشمندیه که از پدرم بهم رسیده و به برک میده تا از این به بعد او ازش مراقبت کنه و میره. برک با چشمانی اشک آلود به رفتنش نگاه میکنه سپس وقتی به خانه میره به ساعت نگاه میکنه و گریه میکند که آیلا پیشش میره و ازش میپرسه چی شده؟ او ماجرارو بهش میگه و ادامه میده که نمیخوام باور کنم که منو فروخته میخوام بهش یه شانس بدم تا بشناسمش آیلا حمایتش میکنه. اورهان پایش پیچ خورده و نمیتونه بره پلوهایی که درست کردند را بفروشه به خاطر همین عمر و سوسن میرن، صرب و لیدیا آنها را زیر نظر دارند….