ُ خلاصه داستان قسمت ۴۸۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۸۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. فصل ششم این سریال پر طرفدار از ۵ بهمن در شبکه جم تیوی روز های شنبه، دوشنبه و چهارشنبه ساعت ۸ شب پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود. «سیب ممنوعه» مجموعهای عاشقانه – درام است که نمایش بی نظیری از تمایلات، احساسات و دروغها را دارد. سریال ترکی سیب ممنوعه با بازی بازیگران مطرح ترکیه ای چون ادا اجه ، شوال سام و… این روزها از شبکه جم تی وی و جم تی وی پلاس در حال پخش است.
قسمت ۴۸۴ سریال ترکی سیب ممنوعه (فصل ششم)
موقع تزریق ییلدیز از خواب بیدار میشه و با جولیا درگیر میشه هاندان وارد میشه و با چیزی میزنه تو سر جولیا ییلدیز میره پیش بچه هاش و به هاندان میگه درو روش ببند و به دوعان خبر بده. دوعان سریعا به اونجا میاد و اونا به پلیس خبر میدن و جولیارو با خودشون میبرن. زینب میگه با این همه نگهبان چجوری اومده داخل؟ همگی به هاندان نگاه میکنن که او بهشون میگه چرا اینجوری نگاه میکنین؟ ییلدیزو من نجات دادم چرا اینو نمیگین؟ دوعان ازش میخواد هرچی هست بهش بگه هاندان تعریف میکنه که دوعان میگه اگه جوری که برنامه ریخته بودی پیش نمیرفت میخواستی چیکار کنی؟ جون همه رو به خطر انداخته بودی! او مدام از جون جمال میگه که همه کلافه میشن. فردای آن روز ییلدیز از حرکت هاندان گلگی میکنه که دوعان میگه بهتره همتون برین یه مسافرت چطوره؟ براتون خوبه اندر از راه میرسه و میگه عالیه حالا کجا بریم؟ ییلدیز با طعنه میگه اندر هم میاد دوعان میگه اگه میخواد بیاد مشکلی نیست بیاد. دوعان میگه اگه جلسه هیئت مدیره نبود خودم میبردمتون اما نمیتونم جانر با امیر هستن خوبه. کومرو میگه شما برین من نمیتونم بیام فردا و پس فردا آموزش حاملگی دارم قراره یوگا کار کنم به جانر میگه او بره که حوصله شا تو جلسات سر نره او قبول میکنه.
آنها به همون هتلی میرن که اندر و جانر برای ماساژ رفته بودن اونجا. آنها با زنی کنار استخر روبرو میشن که بادیگارد زیاد داره و معذبه و زیر چشمش هم کبوده آنها کنجکاو میشن و اعصابشون به خاطر اون دختر خورد میشه. کومرو قبل از رفتن به جلسه یوگا بارداری به شرکت میره. او قاب عکسی از خودش و جانر روی میز جانر میزاره سپس به اتاق دوعان میره تا بهش سر بزنه. تونجای به اونجا میاد و درباره بیماری اون دختر بچه میگه که میخواد بهش کمک کنه کومرو بهش میگه اما این برنامه جانر بود درباره اش بهم گفته بود ولی انقدر بانزاکته که نگفته بود اون بچه، بچه پرسنله، تونجای میگه حتما یه نفر دیگه رو گفتن به شما اما کومرو میگه نه اینجوری نیست و بهش میفهمونه که کار بقیه را به خودش نسبت نده. بعد از رفتن تونجای کومرو با پدرش بحث میکنه که خیلی دغل بازه! دوعان ازش میخواد تا آروم باشه. شب زینب با سادایی عطا را برای مسابقه خیابانی همراهی میکنن. وقتی به اونجا میرسن زینب سعی میکنه نظر عطارو برگردونه تا از اونجا برن اما عطا میگه چیزی نمیشه نگران نباش.
او تو زمین مسابقه میره اما درحال کتک خوردن و خفه شدنه که سادایی میره داخل و تمام نگهبانان میزنه و چکی تو صورت حریف عطا میزنه و باعث میشه رو زمین بیوفته همگی تشویقش میکنن و برنده مسابقه را سادایی معرفی میکنن. وقتی به خانه میرن اسما میپرسه کجا بودن آنها به دروغ میگن رفته بودن دور بزنن و کباب خوردن که اسما فیلم پخش شده مسابقه را بهشون نشون میده و دعواشون میکنه. فردای آن روز ییلدیز از صدای جیغ اون دختر که در حال کتک خوردنه از خواب بیدار میشه و میره اندر را بیدار میکنه. ییلدیز از بالکن میره ببینه اما اندر میره پشت در و وارد خونه اتاق میشه و میپرسه اون دختر کجاست؟ اون مرد که اسمش حیدرخان هستش میگیرتش و میبره نشونش میده که اون دختر بیهوش رو زمین افتاده ومیگه میخوای تو هم بری پیشش؟ و میخواد اندر را بزنه که ییلدیز با گلدون تو سرش میزنه انها از اونجا میرن. بهاء به اونجا میره و با دیدن اون وضعیت به حیدر کمک نمیکنه و با شوکر شوک میزنه به قلبش و میگه حالا من با خیال راحت جانشینت میشم و شوکر را میزاره تو دست اون دختر که بیهوشه و از اتاق بیرون میره. او به یکی از آدم هاشون زنگ میزنه و میگه که فیلم دوربینارو تا الان پاک کنه….