خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۴۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۴۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۴۹ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

سرگن با صاحب مغازه صحبت میکنه تا بین خودشون حل کنن و پلیس را دخالت ندن اما او میگه پلیس تو راهه با اونا صحبت کنین سرگن میگه ببینین طبق قانون مدنی چون از فروشگاه خارج نشده بوده دزدی صورت نگرفته و جرمی محسوب نمیشه و با اومدن پلیس ها فقط وقتشونو میگیریم! سپس باهم حرف میزنن. آزرا با صنم صحبت میکنه و میگه چرا به من چیزی نگفته بودی؟ صنم با گریه خجالت کشیدی آره؟ آزرا تایید میکنه و میگه آره ولی از تو نه از خودم! آنها مشغول صحبت کردن هستن که پلیس ها از راه میرسن که از طرفی سرگن میاد و میگه یه سوء تفاهم بوده مشکلو حل کردیم صاحب فروشگاه هم تایید میکنه و پلیس ها میرن. آزرا و صنم جا میخورن سپس از اونجا بیرون میرن. صنم از اون فروشنده اونجا عذرخواهی میکنه که او بهش میگه اولین دزدی هستی که میبینم سرخ و سفید میشه به امید دیدار، صنم میپرسه مطمئنی؟ فروشنده تایید میکنه. گونش با برقی تو کافه در حال حرف زدنه برقی ازش میخواد تا خوشحال باشه و واقعی بخنده نه فقط واسه مشتری سپس بهش میگه از اونجایی که خواهرات همه درس خوندن وکیل شدن انگار تو هم مثل منی که این مارو نکردی! گونش با شنید ناین حرف دنبالش میوفته که همان موقع آزرا و صنم وارد کافه میشن. آنجا ماجرارو صنم واسه گونش هم میگه سپس همدیگرو آروم میکنن و دلداری میدن. در آخر باهم به خانه مادرشان میرن تا سورپرایزی که یالین ترتیب داده ببینن. یالین اونجا فیلمی را که منتاژ کرده پخش میکند. تو اون فیلم اول تک تکشون با فاروق میرقصن و در آخر فاروق باهاشون حرف میزنه و از گونش میخواد تا بهش یه نوه بده اسم و فامیل چولپان را بزاره همگی میخندن سپس ازشون میخواد تا میتونن خوشحال و شاد باشن و بخندن. آزرا وقتی میخواد بره خانه ییلدریم جلوی در بهش میگه این فیلم کامل و تمام نبود و تیکه ای که فاروق با سرگن دعوا میکرد را نشون میده و میگه که اینجا فاروق خان فهمیده بود سرگن خودشو مریض نشون داده و از پرونده پزشکی او سوء استفاده کرده بوده ازش خواسته بود تا بعد از مراسم بهت بگه که نتونست.

آزرا با کلافگی میگه چی میگی ییلدریم؟ اینارو از کجا درمیاری؟ این فیلم که صدا نداره بفهمیم دلیلش چی بوده! بعد از کمی صحبت کردن ییلدریم میگه میدونی عشقم چرا بهم نمیرسیم؟ چون من فرق کردم و واسش دارم تلاش میکنم اما تو نه تو فرق نکردی و واسش هیچ کاریم نمیکنی چون نمیخوای که اوضاع تغییر کنه و میره. شب موقع خواب چولپان و دخترهایش به یاد فاروق گریه میکنن. اجه به یاد میاره که وقتی یه خوراکی شوکی بهش میداد تب میکرد و حالش بد میشد واسه همین از قصد میره اونو میخوره تا به بیمارستان ببرنش و از اونجا فرار کنه. برقی وقتی به بهزیستی میرسه تا دخترشو ببینه همان موقع اونو آمبولانس میبره بیمارستان او حسابی بهم میریزه و با استرس به بیمارستان میره. اونجا اجه میگه آب میخوام ولی به برقی میگه تو نرو بابا! بعد از رفتن مسئول  بهزیستی اجه به برقی میگه که نقش بازی میکرده تا از اینجا فرار کنند. آنها به پارک میرن و همانجا هم خوابشان میبرد. فردای آن روز چولپان و صنم حسابی به خودشان میرسن که گونش وقتی میپرسه کجا؟ چخبره؟ چولپان میگه داریم میریم از پا درآوردن نازان! آزرا و سرگن حاضر شدن تا به دادگاه طلاق برن میرای آنهارو میبینه و با بغض به اتاقش می رود. وقتی به اونجا میرسن میخوان برن داخل که میرای را از دور میبنن آزرا میره پیشش تا ببینه اونجا چیکار میکنه! میرای میگه مامان، بابا خیلی آدم خوبیه هم مارو دوست داره هم تورو. خیلی خوبه وقتی از خواب بیدار میشیم میبینیم بابا هم اونجاست آزرا در آغوشئش میگیره و میگه خیالت راحت ما از هم نمیخوایم طلاق بگیریم میرای جا میخوره و میگه واقعا؟ آزرا تایید میکنه که میرای حسابی خوشحال میشه.

سرگن به ییلدریم میگه خیلی وقته با کسی دعوا نکردم و مشت نزدم بهش ولی روبروی تو اصلا خونم به جوش میاد! بهش میگه من از آزرا جدا نمیشم نه الان و نه هیچوقت! ییلدریم طعنه میزنه که تا دم مرگت آره؟ سرگن تایید میکنه ییلدریم با کلافگی از اونجا میره. برقی و اجه رو نیمکت خوابیدن و وقتی از خواب بیدار میشن پلیس بهشون میگه اینجا چیکار میکنید؟ اجه و برقی میخوان از اونجا فرار کنن که پلیس میگیرنشون و به بهزیستی تحویل میدن. اجه حسابی ناراحت میشه و میگه من گفتم ببره منو بابام هیچ گناهی نداره بگو بیان منو ببرن و گریه میکنه مسئولش میگه گریه نکن چیزی نمیشه. صنم و چولپان با آرمان خان تو اتاق جلسه نشستن که اونجا برگه را به نازان میدن برای امضا که او میگه من سهاممو به یکی دیگه فروختم آنها شوکه میشن و میگن چرا اینکارو کردی؟ نازان میگه چون پیشنهادش ۲۰ میلیون بود دنیز عصبی میشه و میگه من وکالت ندادم بهت که هرکاری خواستی بکنی! سپس بعد از کمی دعوا کردن باهاش میگه تو آبروی منو جلوی خواهرام بردی از اون پول یه قرونم نمیخوام و میره. آنها از نازان میپرسن که اون که بهش فروخته سهامو کیه نازان با پوزخند میگه شریک جدیدتون تو راهه داره میاد و باید بگم که ازتون خیلی کینه به دل داره و متنفر ازتون روزگارتون سیاه شده! بعد از چند دقیقه شریک جدیدشون که وارد اتاق میشه که آنها بهش چشم میدوزند…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا