خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۵ سریال ترکی زندگی شاهانه من

مسعود میره پیش یه زن که مسئول بورسیه های بچه ها هست و ازش درباره شبنم میپرسه و عکسشو بهش نشون میده او میگه الان دارین شوخی میکنین؟ شبنم مگه کسی هست نشناسه؟ مسعود میگه اینجا درس میخونده! آنها درباره این موضوع باهم کمی حرف میزنن و مسعود چیزی دستگیرش نمیشه و میره. شبنم به انجمن خیریه میره و برای حضار سخنرانی میکنه و در آخر میگه برای شوهرم خیلی مهمه که من رئیس بشم در جریانین که چی میگم! همونجوری که برای همسرهای شما مهمه شوهر من واسه شوهر منم رییس شدن من مهمه سپس به صرف نوشیدنی دعوتشون میکنه و به سخنرانیش خاتمه میده. او میره دنبال اونور که پروازش نشسته که شبنم با دیدن دستش میپرسه حلقه ات کو؟ او به یاد میاره که تو نیویورک با یه زن دیگه در ارتباط بوده و حلقه اش را در آورده بوده و به دروغ میگه تو هواپیما انگشتم باد کرده بود اذیت میکرد میندازمش شبنم میگه باشه. وقتی به خانه برمیگردن مسعود اونارو از دور زیر نظر داره و به خودش میگه بالاخره سر از کارت درمیارم!

روز رأی گیری فرا میرسه و بعد از رأی دادن حضار مجری اون محفل شبنم را به با اختلاف زیاد برنده و رییس جدید انجمن معرفی میکنه همه تشویقش میکنن و رقیبش که باخته حرص میخوره. شبنم سخنرانی میکنه و بهشون از سختی های دوران نوجوانیش میگه که بارها شکست خورده ولی تسلیم نشده و دوباره بلند شده تا به اینجا رسیده اما به یاد میاره که لاستیک جابجا میکرده و در آخر با ازدواج تونسته موفق بشه، سپس میگه یکی از برنامه هایی که دارم اینه که زمینه کار بچه هایی که فارغ التحصیل میشن تو رشته مهارتشون را فراهم کنیم و به همه تون لیست اسامی‌شونو میدم که واسه هرکدومشون که تونستین کار جور کنین همگی جا میخورن. دیدم بهش میگه چرا این کارو کردی صدای همه رو درآوردی! شبنم میگه بزار به یه دردی بخورن! شب وقتی خونه میره میخواد زخم پاشو پانسمان کنه که امره صداش میزنه و شبنم میره پیشش تا ببینه چی شده او چاقوی ضامن دار نیازی را تو  پارکینگ پیدا کرده و به مادرش میگه مال من باشه؟ او میگه نه باهاش کار دارم واست میخرم. فردای آن روز وقتی شبنم میره مسعود تعقیبش میکنه و تو یه فرصت میره تو ماشین شبنم و جی چی اسشو چک میکنه که ببینه کجاها رفته و با دیدن اسم کاروانسرای قدیمی میگه پیدات کردم! و موقع رفتن عینکشو تو ماشین جا میزاره که شبنم وقتی سوار میشه میبینه عینکو و استرس میگیره. وقتی میره خونه از تو پارکینگ صدا میاد که یه نفر اونجاست و چاقو نیازی را به طرفش گرفته و میگه داداش نیازیو چیکار کردی؟ از طرفی اونور از بالا میگه شبنم چیشده؟….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا