خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۵ سریال ترکی یاقوت کبود
محسن و پسر و عروسش نگران حال فرایه هستن و هرچی زنگ میزنن میبینن که برنمیداره. فرایه مرخص میشه که اتش گوشیشو میده و میگه زنگ بزن به خونه حتما نگرانت شدن او به برادرش زنگ میزنه و میگه هازال مریض شده بود اومدم باهاش بیمارستان برادرش میگه باشه بیا خونه حرف میزنیم. یامان از دور فرایه و آتشو میبینه و از اینکه نمیتونه کاری بکنه عصبی و کلافه ست. آتش تو راه با فرایه حرف میزنه و میگه با پدر بچه مشکل داری؟ او میگه چطور؟ آتش میگه همینجوری آخه تو بیمارستان گفتم کسی هست که بخوای بهش خبر بدم گفتی نه فرایه میگه اون منو نمیخواد عاشق یه نفر دیگه شده و داره ازدواج میکنه آتش میگه شاید بدونه ماجرای بچه رو برگرده فرایه میگه عمرا اگه بگم اون دیگه واسم مرده یه جسده! تو زندگیم دیگه جایی نداره و از بچه خبردار نمیشه. نزدیک خونه فرایه پیاده میشه و میگه از اینجا تنها برم بهتره، جلوی در خونه برادرش چتین را میبینه که منتظرشه او با دیدن فرایه باهاش دعوا میکنه و میگه من پیش هازال رفتم دیشب ولی تورو ندیده بود اصلا تو کجا بودی؟ زن چتین میگه من باهاش حرف میزنم بس کن!
آتش با دیدن چتین پیشش میره و میگه چیشده؟ چرا سرش داد میزنی؟ چتین میگه هیچی خودم حلش میکنم آتش میگه هرچیم که هست با زبون خوش حرف میزنی! چتین قبول میکنه. یامان تو اتاقش با اوکان دعوا میکنه و میگه من نمیتونم! نمیتونم ادامه بدم دیگه! اوکان میگه چاره دیگه ای نداریم داداش، بقیه به خطر میوفتن همان موقع جمیله میره تو یامان با دیدنش دعوا میکنه و جمیله میگه کاری نکن که به گور ببری خواستتو! زن داداش فرایه به داخل اتاق میره و جا میخوره که جمیله میگه اومدم با داماد آینده ام کمی صحبت کنم تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه هیچی وورال خان اومده گفتن بیام خبر بدم اوکان خان با آقا یامان برن پیششون اونا قبول میکنن. بعد از چند دقیقه اوکان پیش یامان که تنهایی نشسته میره و میگه جمیله گفت آلینا انگار منتظرته تا بری باهاش! یامان با کلافگی میگه باشه الان میرم.
یامان به خونه محسن و جمیله میره و وقتی وارد اتاق آلینا و فرایه میره میبینه که او خوابیده و از دور نگاهش میکنه سپس نزدیک میشه و نگاهش میکنه که وقتی فرایه ار خواب بیدار میشه میترسه که آلینا میاد و میگه چیشده؟ و با دیدن یامان جا میخوره و میگه فکر کردی اینجام عشقم؟ سپس از فرایه معذرت میخواد که مزاحم خوابش شدن و میرن فرایه ناراحت میشه. یامان و آلینا در حال رفتنن که هازال بیرون از عمارت اونارو میبینه و میگه فرایه کجاست؟ آلینا با قیافه بهش میگه که یامان ازش خواستگاری کرده و حلقه شو بهش نشون میده هازال میخنده و از یامان میپرسه شوخیه دیگه آره؟ آلینا میگه من نمیفهمم چرا باید شوخی کنیم؟ کجاش غیر قابل باوره؟! یامان نمیتونه حتی نگاهش کنه و سوار ماشین میشه سپس میرن که هازال سرجاش خشکش زده. جمیله واسه مادر یامان دمنوش برده و لبخند میزنه که او دلیلشو میپرسه جمیله میگه یادتونه گفتم دخترم جایی نمیره؟ داره ازدواج میکنه با یه خانواده پولدار و با اصالت او میپرسه خوب کی هست؟ باید بشناسمش اگه اهل همینجاست! جمیله میگه دامادم خودش میخواد بگه به همه نمیتونم بگم و با لبخند میره….
