خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۵۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
شریک جدید چولپان و آرمان وارد اتاق جلسه میشه و به صنم میگه تو منو میشناسی آره؟ صنم میگه یه چیزایی یادم میاد! چولپان بهش میگه چه گندی زدی؟ صنم میگه من کاری نکردم مامان! شریک جدید شروع میکنه به صدا زدن چولپان و آرمان با تیم های کوچیک و میگه ببخشید از رسمی بودن خوشم نمیاد بالاخره شریکیم دیگه! سپس به شوخی میگه مگه دایناسورها منقرض نشدن؟ پس چرا این دو نفر اینجان! و میخنده همگی جا میخورن سپس تهدیدشون میکنه و میگه همتونو به خاک سیاه مینشونم! تو دادگاه میرای پیش ییلدریم میره و باهاش دعوا میکنه و میگه از مامانم فاصله بگیر! مامان و بابام نباید از هم جدا بشن، آزرا میاد و میگه چیشده؟ میرای با گریه میگه بابا یه اشتباه کرد ولی تو هم انجام دادی! آزرا میگه چی میگی میرای؟ او بهشون میگه دیدمتون اون شب باهم! آنها جا میخورن که میرای از ییلدریم میخواد تا ازشون فاصله بگیره سپس به آزرا میگه این موضوعو نباید بابا بفهمه. سرگن میاد و به میرای میگه چیشده دخترم؟ چرا گریه میکنی؟ او هیچی نمیگه و میره سرگن از آنها میپرسه که آزرا میگه ییلدریم بهش گفت داری میمیری! سپس به ییلدریم میگه خیلی عوض شدی منم عوض شدم و میرن داخل دادگاه. سرگن با ییلدریم دعوا میکنه و میگه داغونش کردی چجوری تونستی این کارو بکنی؟ ییلدریم میگه اگه واست مهم باشه و به دادگاه میره. تو دادگاه سرگن حق صحبت میخواد سپس میگه که من خانوادمو دوست داشتم و دارم ولی یه اشتباه کردم اونم خیانت همسرم درخواست طلاق توافقی کرد و منم قبول کردم. آزرا جا میخوره و میگه چرا سرگن؟ سرگن میگه چون بهت دروغ گفتم واسه اینکه نگهت دارم بهت گفتم که دارم میمیرم آزرا شوکه میشه، سرگن به میرای میگه تو هم دیگه ناراحت نباش دخترم نمیمیرم اما میرای با گریه بهش میگه چه مرگی چه دروغی؟ سرگن متوجه میشه که ییلدریم دروغ گفته بوده و بهم میریزه.
قاضی حکم طلاقشونو صادر میکنه. آزرا با عصبانیت با سرگن دعوا میکنه. بیرون از دادگاه میرای با پدرش دعوا میکنه و میگه که این چه چیز مسخره ای بود؟ تو به مامان دروغ گفتی که داری میمیری؟ سپس باهاش دعوا میکنه. شریک جدید آرمان و چولپان به سالن میره و به همه میگه که از این به بعد یه رئیس جدید دیگه هم دارین ازتون میخوام کمتر از بقیه احترام نزارین سپس به اتاق آرمان میره و پایش را روی اون یکی پایش میندازه که آرمان با دیدنش عصبی میشه و میگه تو نمیتونی بیای تو اتاق من و اینجوری بشینی رو صندلی! در ضمن با کارکنان شرکتمم نمیتونی بدرفتاری کنی! او بهش میگه شرکتم نه شرکتمان سپس باهم کمی کل کل میکنن. چولپان کلافه میشه و میگه تو کی هستی؟ او بهشون میگه برای شناختن من باید برگردین به قدیم، همون پرونده ای که باعث شدین سر طلاق پدر و مادرم، پدرم فوت کنه! سپس از اونجا میره. آزرا به اداره پلیس میره و برقی را از زندان آزاد میکنه سپس با تعهد از اونجا بیرون میاد. صنم پیش چولپان است که دنیز بهش زنگ میزنه و چولپان میگه اون هنوز باهات تماس میگیره؟ چجوری روش میشه؟ صنم میگه والا مامان خودت که دیدی اصلا در جریان نبود خودشم ناراحت شد رفت! چولپان میگه هرچی باشه دختر همون زنه! صنم جواب میده که دنیز بعد از عذرخواهی کردن میگه دارم برمیگردم ازمیر اونجام پیش دوستم میمونم تا یه خونه دیگه پیدا کنم پیش مامانم نباشم دیگه سپس صنم میگه واست دور نمیشه بخوای بیای دفتر؟ دنیز میگه بعد از این همه ماجرا واقعا مشکل نداری بیام اونجا؟ صنم میگه معلومه که نه! تو ماجرات از مادرت جداست عزیزم سپس بعد از کمی گپ زدن قطع میکنن.
سرگن پیش دخترش تو خونه میره و میگه طلاق همیشه بدم نیست مثلا از این به بعد ۲تا عیدی میگیرین! میرای میگه آره بهترش اینه شاید ۳تا بگیرم واسه وقتی که مامانم ازدواج کنه! سپس میگه این کارو تو اول شروع کردی! سرگن میگه یعنی چی؟ کدوم کار؟ میرای میخواد حرفو بپیچونه که سرگن میگه بگو چیو میگی! میرای میگه اون شب با ییلدریم دیدمش اون عاشقش شده و همشم تقصیر توعه! سرگن با ناراحتی میگه دیگه باهم ارتباطی نداریم دخترم. ییلدریم وارد دفتر میشه که بورا شریک جدیدشون میره پیشش تا باهاش آشنا بشه و خودشو معرفی کنه چولپان وقتی میبینه میره اونجا و به بورا میگه دفعه آخرت باشه که اینجوری باهاشون حرف میزنی شریک کوچیک! آنها باهم بحث می کنند که آزرا و برقی به اونجا میان. بورا با دیدن آزرا میگه کسی که منتظرش بودم بالاخره اومد سپس میزه پیش آزرا و میگه وکیل حریص! آزرا جا میخوره و میگه ببخشید؟ چولپان معرفیش میکنه دردسر جدید! کل سهام دنیز را خریده آزرا جا میخوره و میگه امکان نداره! چولپان بهش میگه که حالا شده دیگه. بعد از چنددقیقه آزرا با برقی به اتاق میرن و سر میز جلسه با دفنه و وکیلش می نشینند. اونجا برقی با دفنه دعوا میکنه و میگه تو خیلی بدی تو احساس نداری چطور تونستی بازیمون بدی؟ تو یه بار وقتی اجه به دنیا اومد مارو بازی دادی و گذاشتی رفتی یکبارم همین چند شب پیش! بهم گفتی نزارم ببرنش گریه کردی گفتی که جلوشونو بگیرم! دفنه چیزی نمیگه که وکیلش ازش میخواد تا چیزی بهشون نگه!…
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس