خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه  کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.

قسمت ۵۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من
قسمت ۵۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من

قسمت ۵۱ سریال ترکی زندگی شاهانه من

شبنم از حرف های اونور حسابی بهم ریخته-ه دیدم متوجه نیشه و میگه چته چیشده؟ حالت خوب نیست! شبنم میگه چیزی نیست نگران دادگاه فردام دنیز و دیدم آرومش میکنن و میگه نگرانی نداره همه چیز مشخصه تو میبری. بعد از رستوران مسعود به خانه شبنم میره و او با دیدن مسعود خوشحال میشه و بغلش میکنه مسعود میگه چیشده؟ حالت یجوریه خوبی؟ شبنم میگه آره فقط نگران فردام مسعود میگه نگران نباش فردا با خبر خوب میای و باهم جشن میگیریم امشب میخوام بریم یه جایی یکم حالت عوض بشه سپس میبرتش به کشتیش و اونجا باهم حرف میزنن. شبنم بهش میگه خیلی دلم میخواد با تو باشم خیلی اینو میخوام سپس میبوستش و میگه من باید برم دیگه فردا بعد از دادگاه دم اسکله میبینمت و میره. فردای آن روز تمام پاسپورت ها و مدارک خودش و بچه هاشو برمیداره و به مادرش میگه تمام وسایلشو جمع کن آماده باش و میره. تو دادگاه منتظر شبنم هستن اما میبینن نمیاد قاضی میگه تا خوندن پرونده صبر میکنیم اگه نیان عقب میوفته اما لحظه آخر شبنم از راه میرسه. دادگاه شروع میشه و قاضی همه چیزو به نفع شبنم میگه که اونور به حالت تهدید به شبنم اشاره میکنه.

وقتی میبینه شبنم چیزی نمیگه به قاضی میگه میخوام یه چیزی بگم که شبنم حرفشو قطع میکنه و میگه راسیتش منم میخوام یه چیزی بگم اونور به شبنم میگه بفرمایید اول شما بگین شبنم با اکراه به قاضی میگه من شوهرمو دوست دارم و از طلاق منصرف شدم همه جا میخورن و اونور هم میگه منم میخواستم همینو بگم آقای قاضی. قاضی به شبنم میگه تهدیدتون کردن؟ اگه چیزی هست بهمون بگین امنیتتونو تأمین میکنیم اما شبنم میگه نه تصمیم خودمه سپس با هم دست تو دست میرن جلوی خبرنگارها و خبر آشتی کردنشونو میدن و از اونجا میرن. خبر همه جا پخش میشه و همه تعجب کردن. مسعود رفته اسکله سر برار با شبنم و میپرسه این خبر چی بود؟ یعنی چی؟ شبنم بهش میگه که او همه چیزو فهمیده مدرک داره دستش دیدم تهدید کرد برنگردم من و تورو میندازه زندان مسعود به هم میریزه و میگه چرا تنهایی تصمیم گرفتی شاید یه راه بهتر پیدا میکردیم! و بعد از کمی بحث با دلخوری میره. ملیسا و آیسل تو خونه نشستن و عصبین که اونور میره اونجا….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا