خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۵۲ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۵۲ سریال ترکی پناهم ده
مته مرخص میشه و او را به خانه میبرن. همگی به استقبالش اومدند و بهش بلا به دور میگن. تو خونه هاتف همه نشستن و فیلیس میگه من برم یه سر به ناز بزنم آنها بهش میگن که همین الان پیشش بودی چرا دوباره میخوای بری؟ فیلیس میگه شماها در جریان نیستین دیشب به اورژانس رفت نزدیک بود بچهاش سقط بشه آنها جا میخورند و ازش دلیلشو میپرسن که فیلیس براشون تعریف میکنه همون موقع مبرا با عصبانیت به اونجا میاد. او آنها را سرزنش میکنه که شما فقط خودتون برای خودتون مهمین زندگی بقیه براتون بیارزشه. وقتی ازش میپرسن که چی شده درباره چی حرف میزنه مبرا بهشون میگه که کسی که به پدرم زنگ زده بود و همه چیزو گفته فیلیس خانم بوده معلوم نیست چیا بهش گفته که شیرش کرده بوده! و بعد از زدن حرفاش از اونجا میره که هاتف با فیلیس دعوا میکنه و میگه تو این کارم کردی؟ اما فیلیس میگه مقصر این بلاها من نبودم اون زن با اون دختر مسببشن. بعد از کمی بحث کردن با همدیگه هاتف بهش میگه نمیزارم به اون دختر دیگه بدی کنین وگرنه با من طرفین میخوام این عمارتم بزنم به نامش همه جا میخورن و فیلیس بهش میگه نمیتونی این کارو بکنی!
هاتف میگه وقتی کردم میبینی بیشتر از اینم ادامه بدی تورو هم از ارث محروم میکنم فیلیس از بیتوجهیهاش به او و مادرش میگه سپس با دلخوری به اتاقش میره و شروع میکنه با عزت لباساشونو جمع کردن. ناز تلاششو میکنه تا اینجیلا و مته را با هم تنها بزاره تا ببینه به هم چی میگن و چیکار میکنن اما موفق نمیشه سپس ناز به اینجیلا میگه باید از قدیر هم معذرت خواهی کنم ولی جواب منو نمیده تو زنگ بزن بهش و تو کافه باهاش قرار بزار. آنها حاضر میشن تا برن به بیمارستان و زخم مته را پانسمان کنند سپس از اونور برن سر قرار با قدیر برای معذرت خواهی کردن و از دلش درآوردن. عفیفه حاضر شده و میره به ملاقات عثمان تا باهاش حرف بزنه عثمان با دیدنش میگه تو با چه رویی اومدی اینجا؟ عفیفه باهاش حرف میزنه و با همدیگه بحث میکنن بعد از چند دقیقه ضیاء به اونجا میاد و به عفیفه میگه تو برو بیرون ما حرفای مردونه داریم. سپس شروع میکنن با همدیگه حرف زدن ضیاء بهش میگه اگه میخوای باهات کاری نداشته باشم باید برگههای طلاقو امضا کنی و از اینجا بری دیگه هم به اینجیلا و عفیفه و بقیه کاری نداشته باشی! وگرنه خودت میدونی عثمان میپرسه وگرنه چی؟ او میگه نمیذارم از اینجا بیرون بیای نه مردهات نه زندهات! دیگه خود دانی! بهت یه شانس دادم که با امضا کردن برگای طلاق از اینجا بری و به زندگیت برسی و از اونجا میره. عثمان بعد از رفتنش با عصبانیت میگه حالا میبینیم کی کیو میکشه! ناز به داروخانه رفته تا داروهای مته را بگیره که میبینه یه زن برای نداشتن پول کافی داروهاش نمیتونه دارو بخره ناز به تکنسین داروخانه اشاره میکنه که من پولشو میدم….