خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۵۶ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
سلیم و مادرش وقتی تنها میشن باهم درباره حلقه گم شده صحبت میکنن. مادرش بهش میگه حالا چیکار کنیم؟ ۱ میلیون یورو از کجا بیاریم؟ حتی اگه همه چیزمونم بفروشیم۱ میلیون یورو نمیشه! اون قاچاقچی فقط دو روز بهمون قرض داده بود حالا باید چیکار کنیم؟ وقتی دختر سنگول پیششون میره میخوان برن که میگن کارت ندارن و جا گذاشتن مادر سنگول کارتشو میده و میگه ما یه خانواده ایم دیگه فرقی نداره که! سلیم کارتو میگیره و میره حساب میکنه سپس وقتی برمیگرده به مادرش یواشکی میگه وقتی رفتم حساب کنم دوربین رستورانو چک کردم وقتی ما در حال گشتن دنبال انگشتریم سنگول یه چیزی میزاره تو کیفش، مادرش میگه پس مارو بازی داده! صنم به دنیز زنگ میرنه و میخواد تا او را ببینه. صنم وقتی پیشش میره ازش میپرسه ماجرا چیه دنیز همه چیزو تعریف میکنه که صنم میگه میخوام پوز این مرتیکه بورا را به خاک بکشم سپس درباره نقشه اش به دنیز میگه. ییلدریم به چولپان زنگ میزنه و از حرف های دیشبش با آرمان حرف میزنه و میگه درباره کسی به نامه وداد بی انگشت ازم خواست تحقیق کنم خواستم بپرسم شما چیزی ازش میدونین که بفهمم تحقیقو از کجا شروع کنم؟ چولپان که شناخته ولی میگه نه من از کجا باید بشناسم؟ و خداحافظی میکنه. چولپان به آرمان زنگ میزنه اما میبینه جواب نمیده سپس با کلافگی میگه پس تو کجایی؟ او ساک پول را برمیداره و از خانه بیرون میزنه تا به جایی که حدس میزنه بره. یالین بعد از رفتنش به خودش میگه خوب اگه ۱ میلیون پول داشتم کجا میزاشتم؟ و دنبال پول میگرده که گونش میاد و میگه بدو عزیزم از اینجا باید بریم یالین میگه کجا؟ واسه چی؟ گونش میگه واسه اینکه بفهمن جدی ام. میریم خونه مجردی تو. یالین که به دنیز گفته بره اونجا بمونه استرس میگیره و سعی میکنه منصرفش کنه اما موفق نمیشه.
آنها راهی میشن و یالین با سرعت کم میره که دیرتر برسه و مدام به دنیز زنگ میزنه اما او برنمیداره. دنیز سر قرار با بورا رفته. اونجا بهش میگه که صنم چه نقشه ای واسش داره بورا میگه چرا داری بهشون خیانت میکنی؟ دنیز میگه من میخواستم خواهرشون باشم، باهم باشیم ولی هیچکدومشون منو قبول نکردن! چولپان پیش آرمان میره و بعد از کمی حرف زدن باهاش ساک پولو بهش میده و میگه بیا اینم دلگرمی واسه تو بهت قول میدم برمیگردونمت به شرکت. آزرا نقشه ای کشیده و یه جوری وانمود کرده که انگار نقطه ضعف مادرش سری یشیلباغ بوده و یه کاری کرده که به گوش بورا برسه. عصمت که جاسوسشه میره به بورا خبر میده. آزرا بین فوندا و عصمت شک داشت و واسه اینکه بفهمه کدومشون جاسوس بوراست نقشه ای دیگه می کشد که جفتشون بفهمن با او ۸شب در رستورانی قرار دارد و قرار است برای حق السکوت ۱ میلیون بگیرد اما آدرسی که به آنها میده دوتا آدرس متفاوت است. آنها تصمیم میگیرن که هرکدام به یکی از محل های قرار برن تا ببینن بورا تو کدوم رستوران میره و مشخص بشه جاسوس کیه؟ سنگول که انگشتر را دزدیده به یه جواهر فروشی میره و انگشتر را بهشون نشون میده و میگه قلابیه آره؟ جواهر فروش با دیدن اون انگشتر میگه تاحالا به این زیبایی انگشتری ندیدم سنگول میگه قلابیه؟ جواهر فروش میگه نه خانم اصله! مادر سلیم به اونجا میره و بهش میگه تنها چیزی که قلابیه اینجا شمایین! سپس میگه همین الان میتونم به جرم دزدیدن انگشتر ازتون شکایت کنم انگشتر دخترتو میدزدی!؟ سنگول شوکه شده و چیزی نمیگه و نمیتونه بگه! آزرا به چولپان و آرمان میگه پیشش برن چولپان میپرسه چرا گفتی بیایم؟ چیشده؟ آزرا میگه چون با سری یشیل باغ قرار داریم.
چولپان میگه من با اون مردک چه قراری دارم؟ آزرا میگه میخوایم فکر کنن که قرار داریم چولپان میگه منظورتو نمیفهمم! آزرا همه چیزو واسشون تعریف میکنه که آرمان میگه میتونم اعتراف کنم که دخترهات از خودت باهوش ترن! یالین و گونش به خانه مجردی یالین میرسن اونجا گونش لباس های دختری را روی تختش میبینه که حسابی شوکه میشه یالین میگه به خدا اونجوری که فکر میکنی نیست! همه چیزو توضیح میدم بهت! دنیز همه چیزو میخواد تعریف کنه که گونش با عصبانیت با یالین دعوا میکنه و میگه من تورو میکشم! چولپان میگه حالا از کجا میفهمیم که اونجا رفته یا نه؟ آزرا میگه ییلدریم اونجاست تا بفهمیم. بورا به رستورانی که ییلدریم اونجاست میره که ییلدریم با دیدنش جا میخوره. آزرا بعد از چنددقیقه میگه هرچی بوده باشه دیگه الان باید رسیده باشه سپس به ییلدریم زنگ میزنه و میپرسه او بهش میگه جاسوس عصمت بوده بورا اومد اینجا، آزرا خوشحال میشه و میگه نقشه مون گرفت! چولپان بهش میگه آفرین فرفری فقط نزار تورو ببینه که نقشه مون بگیره . بعد از چند دقیقه ییلدریم سر میز بورا میره میشینه و میگه پس عصمت جاسوس توعه آره؟ بورا میگه نه دخترهای چولپان جوهر. دست کم گرفته بودم انگاری! آنها میخوان باهمدیگه صحبت کنن که صنم از پشت شیشه آنها را میبینه و شوکه میشه سپس با خودش میگه این دوتا اینجا باهم چیکار میکنین دیگه؟! و تو فکر فرو میره…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس