خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۵۷ سریال ترکی زندگی شاهانه من
الیف و شبنم باهم آشنا میشن و به داخل خانه میرن تا کمی باهم حرف بزنن اما شبنم سریع از اونجا میره که تو حیاط با نیلگون و آرزو روبرو میشه و اونجا باهم کل کل میکنن که در آخر شبنم بهشون میگه به آیسل هم بگین بیاد پیشتون محور شرارت تکمیل میشه ولی هرکاری میخواین بکنین، بکنین! میدونین که آخرشم من برنده ام و با خنده میره. وقتی به خانه میره کمی خودخوری میکنه سپس به مسعود زنگ میزنه تا بیاد اونجا حرف بزنن. آیسل با عصبانیت میره به ملاقات اونور و به خاطر اینکه بخشی از سهامشو داده به شبنم سرزنشش میکنه و بعد از دعوا کردن در آخر بهش میگه تک تک تمام سهام هایی که بهت دادمو میگیرم ازت اونوقت خودت باید انتخاب کنی بیوفتی دنبال زنی که عاشقشی یا نه! سپس برای حرص دادنش میگه که مسعود همسایه تون شده و میره که اونور به شدت عصبانی میشه. مسعود و شبنم باهم حرف میزنن و شبنم درباره الیف میپرسه و میگه اینجا چخبره؟ داری چیکار میکنی؟ مسعود بهش توضیح میده که میخوایم شریک بشیم آنها درباره خودشون حرف میزنن که شبنم در آخر ازش میخواد تو تله ی مادرش نیوفته و قلبشو نشونه مسعود میگه پس قلبی که تو شکوندی چی میشه؟ و با ناراحتی میره که شبنم سرجاش خشکش میزنه.
آیسل به خانه میره و ملیسا میپرسه چیشد؟ او میگه هیچی اونور مدام داره شبنم شبنم میکنه! باید یه فکری کنیم که شبنم رأی نیاره اونم اینکه باید یه نفرو وارد هیئت مدیره کنیم دمیر میگه کیو؟ آیسل میگه ملیسا! ملیسا اولش نمیفهمه چی میگه اما بعد حسابی خوشحال میشه. شبنم رفته پیش اونور و او بهش میگه که مامانم حتما همه رو میکشه سمت خودش باید یار جمع کنی! یه شریک خارجی داریم برو پیشش و بهش از دمیر بگو که اصلا نمیشناسیمش خودش میاد سمت ما حواست باشه خودت یه کاری بکن دیگه سپردم دست خودت شبنم میگه حل شده بدون. مسعود و الیف قراردادو امضاء میکنن در مقابل خبرنگارها و نیلگون و آرزو سپس خبر همکاری دو شرکتو پخش میکنن. شبنم رفته به مانژه که دیدم با دیدنش میگه حرف بزنیم؟ سپس درباره پخش خبر رابطه اش با دمیر بهش میگه که چرا همچین کاری کردی؟ شبنم میگه من فکر نمیکردم واست مهم باشه چون ازت پرسیدم گفتی بچه ست نه بابا چه رابطه ای! سپس بعد از کمی حرف زدن دیدم بهش میگه دست از سرم بردار بزار هرکاری که میخوام بگنم! و میره. شبنم به احمد زنگ میرنه و میگه باید بری به آدرسی که میفرستم خونه دمیره!….