خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی پناهم ده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران این سریال خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی پناهم ده را قرار داده ایم. همراه ما باشید. سریال ترکی مرا پنهان کن (Sakla Beni) محصول سال ۲۰۲۳ شبکه استار تی وی به کارگردانی «ندیم گوج» و نویسندگی «هدیه گلشاهین» و «نرگس اوتلو اوغلو آکوغلو» است. اسامی بازیگران این سریال عبارتند از؛ آسوده کالبک، جمره بایسل، اوراز کایگیلار اوغلو، نیلوفر آچیکالین، جیدا دوونجی، سوینچ اربولاک، کامیل گولر، سنای گورلر، سیلا کورکماز، تامر لوونت، نیزام نامیدار، ادیپ سانر، سرا توکدمیر، آجلیا دورویم ییلهان.
قسمت ۵۷ سریال ترکی پناهم ده
فیلیس میره پیش ناز وقتی اتاقو میبینه میگه حداقل به سری وسایلو میزاشتی بمونه همه رو ریختی دور که! سپس به مادرش میگه که میخواد از مته طلاق بگیره او جا میخوره و میگه چی؟ این از کجا درومد دیگه؟ ناز حرفشو تکرار میکنه که فیلیس میگه چیشد یهو؟ تو از اول همش مته مته میکردی الان چیشد که نمیخوایش دیگه؟ سپس سعی میکنه آرومش کنه و میگه که به خاطر از دست دادن بچته بزار آروم بشی هورمونات به وضعیت استاندارد برگردن بعد باهم حرف میزنیم تصمیم میگیریم میرین پیش تراپیست تا راه حل پیدا کنید اما نار حرف خودشو میزنه که پدرش میاد داخل. ناز بهش میگه این مرد مثل پروانه داره دورت میچرخه معلومه نمیتونی منو درک کنی قول میدم نمیتونی با مته زندگی کنی فیلیس که ماجرای خیانت پدرش به خودشو فهمیده پوزخند میزنه و چیزی نمیگه. مته ماجرای جمیل را از ممتاز میشنوه و میگه چرا به جای بردن مامانم به خونه اسرا نیومدی پیش من؟ و بعد از سرزنش کردنش میره پیش مادرش ولی وقتی میبینه که حالش دوباره بد نشده خودشو تو خونه زندانی نکرده خیالش راحت میشه مادرش ازش میخواد تا رابطه شو با پدرش حفظ کنه و به اون کاری نداشته باشه. ناز حالش خوب نیست و به قدیر زنگ میزنه تا فردا همو ببینن چون به یه گوش شنوا احتیاج داره قدیر قبول میکنه.
گولتن به ممتاز میگه که چرا به مته گفتی ماجرارو؟ میونه پدر و پسریو خراب کردی! ممتاز که گولتنو دوست داره میگه جون خیلی دوست دارم گواتن جا میخوره که حرفشو جمع و جور میکنه و میگه مته رو هم دوست دارم ازتون دارم محافظت میکنم گولتن بعد از کمی حرف زدن میره. فردای آن روز ناز یواشکی از خونه بیرون میزنه. فیلیس به مادر قدیر زنگ میزنه که میبینه جواب نمیده یوکسل خانم با دیدن شماره ای که رو گوشیش افتاده زنگ میزنه که فیلیس بهش میگه که به پسرش بگه دور و بر دخترش نپلکه و نمیخواد بهش کمک کنه مادرش جا خورده که باهاش دعوا میکنه به خاطر طرز حرف زدنش و وقتی فیلیس قطع میکنه، با عصبانیت میره تو اتاق پیش قدیر و بهش میگه که مادر ناز چیا بهش گفته در آخر میگه دیدی گفتم کاسه و کوزه ها سر تو میشکنه! بهم گفت میخواد از طریق دخترم وارد اون خونه بشه گفت خجالت نمیکشی به یه زن متعهل نزدیک میشه! و اونو سرزنش میکنه که قدیر میگه همچین چیزی نیست و عصبیش میکنه. فیلیس برای تانسو دسته گل فرستاده ولی با یه پیامی گنگ وقتی عزتو میبینه میگه که میترسم فیلیس فهمیده باشه و میخواد ذره ذره بکشه مارو. عزت میگه نه همچین چیزی نیست فیلیس حرفاشونو میشنوه ولی به روی خودش نمیاره. قدیر سر قرار با ناز بهش میگه نکنه رفتار من باعث این تصمیمت شده ما فقط یه دوستیم! ناز عصبی میشه و میگه تو چی فکری کردی؟ و از اونجا میره قدیر دنبالش میره و جلوشو میگیره و میگه من این فکرو نمیکردم انداختن تو سرم ناز میگه مامانم گفته آره/ چی گفته!؟ قدیر میگه نه چه ربطی داره اما ناز میگه من میشناسمش بگو بهم چی گفته بهت!….