خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۶۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
قسمت ۶۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۶۰ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

بورا به خانه اش میره و به صنم میگه شما خانم های جوهر را نمیشه کنترل کرد! سپس صنم ازش میپرسه از کی دستت با ییلدریم تو یه کاسه ست؟ بورا میگه از وقتیکه جونشو نجات دادم! آزرا به گونش میگه اسپری را بده، و به طرف فردی که وارد خانه شده میزنه و از آنجا میخوان فرار کنن که اون مرد داد میزنه پلیس، آزرا به گونش میگه اگه میخواست بهمون حمله کنه چرا پلیسو صدا زد؟ سپس برمیگردن پیشش. صنم با بورا حرف میزنه و او در آخر یه نامه بهش نشون میده که مادرش برای آرمان نوشته بوده و ازش خواسته بود تا بهش برساند، صنم شروع میکند به خواندن نامه. از طرفی آرمان هم به خانه چولپان رفته و با گریه در حال تعریف کردن ماجراست که یه نفر وارد زندگیش شده بود و ازش بچه هم داشته اما یه روز بهش میگه که من نمیتونم عشقی که بهم میدین جبران کنم من هنوز دلم با یه نفر دیگه ست و عشقش تو سینمه و از زندگیشون بیرون رفتم. بورا گریه میکنه و میگه آرمان و چولپان باعث شدن من بی پدر بزرگ بشم و آنها را مقصر همه ی اینا میدونم. صنم ازش میخواد تا بیشتر اطلاعات بگه چون میخواد بفهمه که اونا باهاش چیکار کردن ولی وقتی مقاومتی میبینه حدس میزنه که خودشم چیز خاصی نمیدونه و این کارهارو میکنه که خودشون اعتراف کنن. آزرا و گونش با اون مرد حرف میزنن او میگه وداد بی انگشت پدر من بود. من خانواده ای نداشتم و منو به سرپرستی گرفت و بزرگم کرد این خونه و مغازه هم ارث اوناست واسه من. چولپان در حال دلداری دادن آرمان هست او کنارش نشسته و میگه تو هیچ کاری نکردی مقصر نبودی خودتو اذیت نکن همان موقع گونش و آزرا از راه میرسن و با دیدن اونا که خیلی نزدیک بهم بودن جا میخورن.

چولپان میگه چرا اینجوری نگاه میکنین؟ آزرا میگه هیچی تاحالا اینجوری نزدیک بهم ندیده بودیمتون جا خوردیم چولپان میگه چی میگین واسه خودتون؟ دیدم مرد بیچاره داره غصه میخوره دلداریش دادم! گونش میگه کلی خبرهای جدید و دسته اول داریم سپس صنم میاد و میگه کلی واستون خبرهای دسته اول دارم! گونش میگه دسته اول تر از خبرهای ما نیست! سپس خبرهایی که فهمیدن را به همدیگه میگن. فردای آن روز چولپان حاضرشده و داره میره که گونش میگه روز تعطیل کجا؟ و سوال پیچش میکنه چولپان میگه خیر باشه داری بازجویی میکنی؟ سپس آرمان خان بهش زنگ میزنه که گونش میفهمه. آزرا تنهایی سر میز صبحانه نشسته و جای خالی بچه هایش را به شدت احساس میکنه. او به مادرش زنگ میزنه تا درباره یه پرونده باهم کار کنن اما چولپان میگه روز تعطیله فقط به خودت برس فردا باهم شروع میکنیم. بعد از رفتن چولپان گونش به یالین میگه باید مامانو شوهر بدیم یالین میگه اونوقت به کی؟ گونش میگه آرمان خان! یالین میخنده که گونش میگه خیلی بهم میان. آزرا به خودش میگه پس باید امروز به خودم برسم، سپس موهاشو جمع میکنه و ماسکی که ۶ماه پیش گرفته بود و وقت نکرده بود بزاره را رو صورتش میزاره از طرفی وان حمام را آماده میکنه و میره برای خودش بستی میریزه با کلی میوه و تنقلات، آزرا در حین آماده کردن وسایل پذیرایی از خودش صدای دعوای طبقه بالایی را میشنود و به خودش میگه که نه امروز نه. وقتی میخواد وارد وان بشه در خانه را میزنن که با باز کردن در با پسر بچه طبقه بالا روبرو میشه. اون بچه به آزرا میگه من شنیدم که شما وکیل طلاقین میشه طلاق منو از مادر و پدرم بگیرین؟ آزرا میگه چی؟ همه همسایه ها نمکی، پیازی، سیب زمینی چیزی میخوان تو طلاق میخوای؟ سپس به داخل تعارفش میکنه.

چولپان و آرمان به خانه بورا میرن تا ازش بپرسن چیشده؟ و مشکلش چیه؟! صنم به دفتر رفته و به ییلدریم میگه که فهمیده دوس بوراست و جاسوس بوده سپس ازش میخواد همه چیزو بهش بگه. بعد از چند دقیقه حرف زدن باهم پدر و مادربچه به اونجا میان و با بچه شان صحبت میکنن. پسرشون میگه با من حرف نزنین ایشون وکیل من هستن با ایشون اگه حرفی دارین بزنین! آزرا میگه بله درست میگن پدر اون بچه میگه یعنی چی؟ مگه میشه بچه از پدر و مادرش طلاق بگیره؟ آزرا میگه وقتی پدر و مادر نتونن اون آسایش بچه را تامین کنن میتونن برای درخواستشون به دادگاه بیان! و آزرا برای اینکه جدی بودنشو بهشون ثابت کنه کارتشو میده و میگه فردا بیاین دفتر تا حرف بزنیم. سنگول هرچی به دخترش زنگ میزنه کسی برنمیداره و استرس میگیره نادیده خانم میگه این زن دست بردار نیست برو این گوشیو بده بهش تا زنگ بزنه به مادرش. آنها بالا سر فیلیس می ایستند و ازش میخوان تا زنگ بزنه به مادرش و چیز نامربوطیم نگه. فیلیس زنگ میزنه به سنگول و بهش میگه که حالم خوبه خوشبختم و اومدیم ماه عسل سنگول ازش آدرس میخواد و میگه به اون پسر اصلا اعتماد نکن اما فیلیس رمزدار بهش میگه که من به سلیم اعتماد ندارم و ازش میخواد تا بهش کمک کنه سنگول متوجه میشه و میگه باشه دخترم. سنگول بعد از قطع تماس گریه میکنه و به آزرا مدام زنگ میزنه و از خانه بیرون میاد و میگه به حساب همتون میرسم عوضیا. آزرا بعد از رفتن همسایه شان رو کاناپه دراز میکشه و تلفنشو چک میکنه که میبینه ۲۳ میس کال از سنگول داره به خاطر همین سریعا به سنگول زنگ میزنه و میگه اتفاقی افتاده؟ چیشده؟…….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا