خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست + عکس
شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۶۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست در این مطلب از سایت جدولیاب می باشید. تا آخر این مطلب همراه ما باشید. این مجموعه به کارگردانی امره کاباکوشاک (Emre Kabakuşak) و اینجی بالابانوغلو آهیسکا (İnci Balabanoğlu Ahıska) و به نویسندگی تونا کیگی و گولبیکه اوته ساخته شده است. بازیگرانی که در این سریال ترکی نقش آفرینی کردن عبارتنداز؛Hakan Yılmaz, Selen Soyder, Eylül Tumbar, Enes Koçak, Berat Yenilmez, Sema Çeyrekbasi, Yigit Kagan Yazici, Yonca Sahinbas, Serhan Onat, Yigit Kalkavan, Hivda Zizan Alp, Çagla Boz, Sait Genay.
قسمت ۶۶ سریال ترکی خود کرده را تدبیر نیست
دخترها تو خونه حرص میخورن پس چرا خبری از پسرها نیست؟ تا الان باید حداقل عصبانی میشدن زنگ میزنن! دنیز میگه نکنه دارن تدارکات خوشگذرونیشونو آماده میکنن! آلیزه عصبی میشه من اونجارو رو سرشون خالی میکنم! بعد از چند دقیقه سرکان زنگ میزنه یه آلیزه که توچه از قصد صدای ضبطو زیاد میکنه و بعد آلیزه جواب میده و وقتی سرکان میپرسه که کجایی؟ او میگه پارتی دارم خوش میگذرونم! سرکان و بهاء و آلپ که پشت سرشون هستن بعد از کمی حرف زدن تلفنو قطع میکنن که توچه با دیدن اونا جا میخوره و آلیزه برمیگرده و با دیدن اونا جا میخوره. نه سرکان و نه آلیزه معذرت خواهی نمیکنن و سرکان وسایلشو جمع میکنه و از اونجا میره خونه بهاء. آخرشب آنها به همدیگه فکر میکنن و میخوابن. فردای آن روز بیلگه میره دم در خانه سراپ اینا و میخواد ازش معذرت خواهی کنه و آشتی کنن که سراپ قبول نمیکنه به داخل خانه برمیگرده. سر میز صبحانه همه متوجه میشن که سراپ استعفا داده و نمیره سرکار که ناراحت میشن. تو خونه نورالدین همه نشستن سر میز صبحانه که مسعود به صنم پیام میده و میگه بیا به همونجایی که قایم موشک بازی میکردیم و صنم سریعا میره. نورالدین هم تنهایی برای بازنشستگیش برنامه ریزی میکنه. آلپ و سرکان به خاطر صبحانه ای که بهاء بهشون داده دل درد گرفته.
بها میره به شیرینی فروشی پیش آلیزه و بقیه. اونجا خبر مریض شدن آلپ و سرکان میده که آلیزه نگران میشه ولی به روی خودش نمیاره. صنم سر قرار با مسعود میپرسه چجوری با اسماء اون کارو کردی و به پول فروختیشو رفتی؟ مسعود ماجرارو تعریف میکنه که تو مریض بودی و اگه پول جور نمیشد تو میمردی! و من مجبور بودم صنم شوکه شده و گریه میکنه و میگه تو با پول نورالدین منو درمان کردی؟ و ازش میخواد نورالدین نفهمه که اونا باهم خواهر و برادرن. سراپ برای واگذار کردن سهمش رفته به شیرین فروشی که بیلگه اجازه نمیده و میگه تو خیلی واسه اینجا زحمت کشیدی نمیزارم سهامتو واگذار کنی! از طرفی آلیزه رفته پیش سرکان تا ازش مراقبت کنه ولی وقتی میخواد برگرده سرکان وانمود میکنه هنوز خوب نشده تا آلیزه پیشش بمونه و نره. مسعود پیش اسماء رفته تا باهم حرف بزنن. او با نقشه اسماء را به کشتی میبره و وسط دریا میره تا مجبور بشه به حرفاش گوش بده و واسش همه چیزو تعریف میکنه سپس اسماء کمی نرم میشه و موقع خداحافظی مسعود، اسماء را بغل میکنه و میره….