خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم همراه ما باشید. سریال زندگی شاهانه من به کارگردانی چاغری بایراک و نویسندگی مریچ آسمی در سال ۲۰۲۳ در ترکیه تولید شده است. هلال آلتینبیلک، اونور تونا و ییگیت اوزشنر بازیگران شناخته شده این سریال هستند. این سریال، پر از رمز و راز، روایتگر داستان شوکه کننده شبنم است. شبنم با مشکلات بزرگی به دنیا آمده است و سخت کوشیده است تا آن ها را پشت سر بگذارد و هر آنچه لازم است را برای این کار انجام دهد اکنون او سعی می کند از زندگی خلافکارانه گذشته خود خلاص شود.
قسمت ۷۲ سریال ترکی زندگی شاهانه من
ایلماز به همراه مامورا و الیف میرن به آدرسی که الیف به پلیسا داده بود درباره جسد دمیر. تو مسیر ماجد به الیف زنگ میزنه و بهش میگه قرار بود بهم زنگ بزنی چی شد؟ الیف میگه راستیتش میخواستم زنگ بزنم اما نمیدونستم چه جوری باید بهتون بگم ماجد میپرسه مگه چی شده؟ الیف بهش میگه که دمیر را شبنم کشته و الان با پلیسا دارم میرم محل دفنشو بهشون بگم ماجد جا میخوره و این خبرو به آیسل میگه. آیسل گریه میکنه و از ماجد میخواد تا او را ببره پیش پسرش. آنها هم به محل گزارش الیف میرن اونجا مامورها زمین را میکنن که جنازه را پیدا نمیکنند به جاش دوتا قاب عکس با عکسهای مسعود و شبنم میبینن. رئیس پلیس به الیف میگه بهتون گوشزد کرده بودم که اگه الکی بگین بازداشت میشین الیف عصبانی میشه و میگه نه همونجاست خوب بگردین ملیسا بهم گفت ملیسا خودشو میزنه به اون راه و میگه چی میگی؟ من گفتم؟ دیوونه شدی؟ الیف میگه امروز با اونور اومدی پیشم و بهم گفتی ملیسا و اونور میخندند و میگن این دیگه خیلی زیاده رویه واقعاً عقلتو از دست دادی!
اونور بهش میگه این موضوعی نیست که بخوای دربارهاش مسخره بازی در بیاری آیسل باهاش دعوا میکنه و میگه این چه کاریه با من میکنی به عنوان یه مادر؟! الیف به کلانتری منتقل میشه و شبنم به همراه نیلگون به اونجا میرن و به آرزو میگن اومدیم شکایت کنیم چون دخترتون با این بار سومین دفعش میشه که به من تهمت میزنه میتونم بفرستمش به بیمارستانهای روانی. شبنم با آرزو حرف میزنه و میگه بیاین یه معامله کنیم تو با دخترت از اینجا واسه همیشه میرین منم شکایت نمیکنم آرزو قبول میکنه. دیدم با عجله میره خونه آیسل و بهشون میگه که دمیر بهم پیام داد گفت بیام سریعاً اینجا میخواد زنگ بزنه. تو خونه مسعود همه جمع شدن و اونور توسط یک برنامه به دیدم زنگ میزنه و به جای دمیر حرف میزنه و آنها صدای دمیر را میشنوند. به جای دمیر اونور بهشون میگه که من از اونجا فرار کردم تا الان ۳۰ سال مادر و پدر نداشتم از این به بعد هم نمیخوام داشته باشم سپس به شبنم میگه منو فراموش کن من فقط به خاطر لجبازی با اونور و شبنم با تو بودم و تلفنو قطع میکنه.
ماجد و آیسل خیالشون راحت میشه که حداقل زنده است ولی دیدم با به هم ریختگی از اونجا میره. دو هفته بعد مسعود و شبنم به اجه و امره خبر میدن که میخوان ازدواج کنند آنها خوشحال میشن. ملیسا در حال آماده سازی تدارکات عروسی و انتخاب لباس اما اونور به خاطر ازدواج شبنم به هم ریخته و میره مانژه. اونجا تو خوردن نوشیدنی زیاده روی میکنه که حتی نمیتونه رانندگی کنه واسه همین دیدم تاکسی میگیره و میگه بریم خونه ما نمیتونی رانندگی کنی! شبنم با مادر و پدرش میرن خونه مسعود شام و نیلگون هم اومده. اونجا بهشون میگن که میخوان ازدواج کنن اونا خوشحال میشن و تبریک میگن. اونور رفته خونه دیدم اونجا باهم درد و دل میکنن و نوشیدنی میخورن احمد تعقیبشون کرده و اونارو از پشت شیشه زیرنظر داره.…