خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی یاقوت کبود + تصویر
در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۷۳ سریال ترکی یاقوت کبود
گونش با دوستش حرف میزنه و میگه آتش دیشب اومد اینجا به تمام سوالاتم جواب داد حالا نمیدونم باور کنم یا نه! آخه مگه میشه؟ همه جا با فرایه میره به عنوان زنش ولی با من پنهانی قرار بزاره؟ نمیتونم! و باهاش درد و دل میکنه. آتش با باده صحبت میکنه و ازش میخواد که ازش دست بکشه چون اون آدمی که فکر میکنه نیست سپس بهش مسگه از اینجا بیرونت نمیکنم خواستی بمون خواستی برو و میره. آتش با یه نفر تو دفتر کارش حرف میزنه و میگه بقیه بدهی های گولسوی هارو بخرین. عمر به خانواده اش تو خونه میگه من دیگه حالم خوبه ریاست شرکتو میتونم برعهده بگیرم اما اونا مخالفت میکنن و یامان میگه به ما فرصت بده ما شرکتو روپا نگه داریم به هوشت احتیاج داریم سپس راضیش میکنن. یامان با دیدن گردنبند تو گردنش یاد فرایه میوفته و باز بهم میریزه سپس خودشو جمع و جور میکنه و حاضر میشه و میره. آتش به انباری رفته و به ادمش میگه که اینا تمام وسایل وورال؟ او تأیید میکنه آتش میگه خوبه همه ی اینا باید به خانه بشیر منتقل بشه جوری که از اول انگار متعلق به اون بوده! حواستو جمع کن کسی این وسط باخبر نشه.
در نبود آتش باده با فرایه حرف میزنه و میگه که میدونم با رضایت خودت نیومدی! اوضاع تو هم مثل منه و ازش میخواد تا در نبود آتش راحت باشن باهم او اعتماد فرایه را جلب میکنه و فرایه میگه من باید یه آتو خیلی بزرگ از آتش گیر بیارم یه فیلم داره که یامانو میندازه تو دردسر! باده میگه باشه فهمیدم یه نفرو میشناسم میتونه بهمون کمک کنه فرایه خوشحال میشه. آتش با عمه اش قرار داره سر قرار میره. اونجا نوران با آتش حرف میزنه و درباره رفتارش با یامان و اینکه پشتشو خالی کرده حرف میزنه آتش میگه قبل از اینکه اینکارارو بکنم باید یامان منو برادر خودش بدونه! بعد از کمی حرف زدن نوران بهش میگه میدونی که اگه به جایی برسیم که باید طرف یکیتونو بگیرم من میرم سمت خانواده ام و طرف مقابلم میشه دشمنم آتش میگه اگه غیر از این بود باید تعجب میکردم بالاخره همیشه از بچگی سمت یامان بودین نوران میگه خودم عمارتو آزاد میکنم نمیخواد پولاتو خرج ما کنی آتش میگه باشه بقیه اش چی پس؟ نوران میگه خدا بزرگه. گلفم گریه کردن فرایه تو خونه را میبینه و میره پیشش. فرایه رفته به دیدن هازال که از قضا یامان با اوکان به اونجا میرن و فرایه با دیدنش از اونجا میره. گونش به فرایه زنگ میزنه و میگه همدیگرو ببینیم؟ فرایه قبول میکنه. او درباره حرف های آتش میپرسه که حقیقت داره یا نه او به یاد میاره که آتش گفته بوده بهش که باید تأیید کنه فرایه به ناچار تأیید میکنه و از اونجا میره. آخرشب گلفم به یامان پیام میده و میگه فردا باید همدیگرو ببینیم….
