خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. این سریال ترکی محصول سال ۲۰۲۰ از شرکت Süreç Film می باشد. کارگردانی این سریال برعهده Deniz Yilmaz و نویسندگی آن را Ayhan Baris Basar,  Unal Yeter برعهده داشتند. در این سریال علاوه بر بازیگرانی از جمله آلپ ناوروز در نقش سرهات و جرن ییلماز در نقش زمرد، Ecem Atalay, Cengiz Bozkurt, Ekin Mert Daymaz, Burak Tozkoparan هم به ایفای نقش پرداختند.

قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی
قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی

خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی امان از جوانی

نوریه و هاجر به خاطر برگه های آزمایش حسابی با عارف و زکریا دعوا میکنن و تمام وسایل های آنها را تو کوچه میریزن و با صدای بالا تو کوچه باهاشون دعوا میکنن و آبروی  انها را میبرن. عارف و زکریا از وضع پیش اومده حسابی خجالت میگشن و به خرابه ای که پشت خانه شان هست میرن و اونجا میمونن و میخوابن و فکر میکنن که باید چیکار کنن. نوریه از شدت عصبانیت به دخترهایش میگه شماها دیگه حق ندارین به زکریا پدر بگین! اون دیگه پدر شماها نیست! دخترهاش وقتی میخوان مخالفت کنن مادرشون نوریه جبهه میگیره و ازشون میخواد دیگه درباره اش حرف نزنن سپس بهشون میگه ما خودمون میتونیم کبابی را بدون زکریا بچرخونیم و ازشون میخواد باهمدیگه به کبابی برن و به همدیگه کمک کنن تو کار. هاجر هم به دخترهاش میگه دیگه نمیخوام اسمی از عارف تو این خونه بشنوم! تو کبابی هم بهش نیاز نداریم خودمون با کمک به عمدیگه از پسش برمیایم. احمد نقشه میکشه تا ویسی را سرکار بزاره تا بخنده بهش به خاطر همین پیش ویسی میره و بهش میگه باید یه واقعیتیو بهت بگم ویسی میپرسه چیشده؟ احمد بهش میگه جواب آزمایشی که دیدم از تو و پدرت منفی بوده! یعنی زکریا پدرت نیست. ویسی با شنیدن این حرف شوکه میشه و بهم میریزه سپس به خیابان میره و سعی میکنه پدرشو پیدا کنه. زکریا پیش عارف شروع به گریه کردن میکنه که عارف دلیلشو میپرسه زکریا میگه نمی دونم به خاطر وضعیت الانمون دارم گریا می کنم یا اینکه مطمئن شدیم چاوی و زولا بچه هامون هستن! یعنی واقعا چه اتفاقی قرار بیوفته! سپس به عارف میگه ما تا الان نتونستیم واسه این دوتا پسر پدری کنیم! گناه دارن بیا از این به بعد ازشون غافل نشیم و به اونا هم رسیدگی کنیم. عارف عصبانی میشه و میگه اول ببین اوضاع خودت چی میشه بعد تصمیم بگیر!

آنها به طرف همان خرابه میرن تا بخوابن. آخر شب وقتی که خوابن یکدفعه کارتون خواب ها به اونجا میرن و بهشون حمله میکنن و هرچیزی که داشتن از جمله تمام لباس هایشان و ساعت را ازشون میگیرن. ویسی پیش تمام پیرمردهای محله میره و ازشون پرسجو میکنه تا ببینه اونا پدرشو میشناسن یا نه! یکی از اون پیرمردها او را پسرم صدا میزنه که ویسی فکر میکنه اون پدرشه و به سمت او میره و در آغوشش میگیرد که مردم او را به زور از پیرمرد جدا میکنن. زولا و آزرا در حال حرف زدن هستن که احمد آنها را از دور میبینه و حرص میخوره و اصلا از نزدیک بودن آنها باهم خوشش نمیاد. همان موقع زولا بازوی آزرا را میگیره و بهش میگه من نمیتونم و دوست ندارم تورو ناراحت ببینم! احمد اونار ومیبینه و حسابی عصبانی میشه و با خشم به سمتشان میرود. احمد به زولا میگه تو میفهمی داری چه غلطی میکنی؟ و باهاش دعوا میکنه که زولا بهش میگه اینجوری که مشخصه انگاری تو به دوستیه من و آزرا و این که باهمدیگه یه جا کار میکنیم حسودی میکنی؟ دعوای آنها در حالا بالا گرفتن است که چاوی آنها را میبینه و به سمتشان می رود و بین آنها قرار میگیره تا به دعوا نکشه و آنها را از همدیگه دور کنه. سوزان هرچی به ویسی زنگ میزنه خبری ازش نمیشه و به خاطر اینکه چند ساعتی ازش بی خبره نگران میشه.

از طرف دیگه هاجر که عارف را راه نداده به کبابی کار انها زیادتر شده و در نبود ویسی هم باید کار او را هم انجام بدن که از حجم بالای کار کلافه شدن. فردای آن روز عارف و زکریا از خواب بیدار میشن و از صحنه ای که میبینن با درماندگی به هم نگاه میکنن. آنها متوجه میشن که به جز زیرپیرهنی که تنشون هست چیزه دیگه ای ندارن و نمی دونن باید چیکار کنن. انها تصمیم میگیرن تا به بازار برن تا بتوانند برای خودشان خرید کنن اما موندن که چجوری به باز برن! آنها تصمیم میگیرن تا با کارتن هایی که اونجاست خودشونو بپوشانند تا به بازار برن. انها با طناب کارتون ها را دور خودشان میبندن و با خجالت به سمت بازار میرن. تو خیابان هرکی اونارو میبینه شوکه میشن و با دست به همدیگه انها را نشون میدن و زیر خنده میزنن. عارف و زکریا خودشونو میزنن به اون راه تا کمتر اذیت بشن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی امان از جوانی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا