خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی نامادری به همراه عکس

در این مطلب از سایت جلویاب شما می توانید خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی نامادری را مطالعه کنید، تا انتهای مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی نامادری، سریالی جذاب و خانوادگی است که تابستان امسال روی آنتن شبکه a tv ترکیه رفت و حالا پخش دوبله فارسیش از شبکه جم تیوی شروع شده. این سریال از همان قسمت‌های اول به یکی از سریال‌های پربیننده تبدیل شد. فاروق گنجر پس از از دست دادن همسرش افسون از لندن به عمارت خود در استانبول نقل مکان می کند. همراه آنها دستیارش سراپ راه استانبول را در پیش می گیرد. سراپ که نمی‌خواهد از بچه‌های فاروک بچه‌داری کند، قصد دارد با یک فرد ثروتمند ازدواج کند.

قسمت ۸ سریال ترکی نامادری
قسمت ۸ سریال ترکی نامادری

قسمت ۸ سریال ترکی نامادری

فاروق سراپ را صدا میزنه وقتی سراپ به اتاق میره با گلچین روبرو میشه و میگه اینجا چخبره فاروق میگه میخواستم از زبون خود گلچین بفهمیم چیشده و از گلچین میپرسه واسه چی یهو گذاشتی رفتی؟ گلچین میگه به خاطر سراپ اونا جا میخورن و میگن یعنی چی؟ گلچین همه چیو گردن میگیره و میگه بهم گفته بودین دست به وسایل افسون خانم نزنم ولی دلم واسش تنگ شده بود انداختم تو گردنم که حس نزدیکی بگیرم ازش بعد نتونستم جلوی خودمو بگیرم چمدونشونو باز کردم دفترو دیدم فاروق میگه خوندیش؟ گلچین میگه نه همان موقع سراپ اومد و ازم خواست خودم استعفا بدم فاروق میگه گردنبند چی؟ او میگه وقتی صدای پای سراپ را شنیدم از تو گردنم کشیدم پاره شد و زیر تخت انداختم. فاروق میگه قبل از رفتند کار دیگه ای نکردی؟ گلچین میگه چرا از دست سراپ عصبی بودم لباساشو پاره کردم فاروق عصبی میشه و میگه این آخرین بارت باشه که پاتو میزاری تو این خونه الانم از اینجا برو. فاروق از طرف خودش و نیسان عذرخواهی میکنه و بعد از رفتن نیسان ازش میخواد تا دیگه چیزیو ازش مخفی نکنه و همه چیزو بهش بگه او قبول میکنه. فاروق به عمر میگه باهمدیگه بریم آرایشگاه تا خوشگل کنیم؟ عمر قبول میکنه و خوشحال میشه سپس فاروق با عمر میره.

سراپ به جم زنگ میزنه تا ببینه ماجرای خواستگاری چیه؟ اما او تو جلسه ست و جواب نمیده. ناز میره پیشش و میگه بابام گفت بریم خرید تو هم باهامون بیای سراپ میگه باشه عزیزم الان حاضر میشم میام. سراپ تو حیاط میره و به جم زنگ میزنه که برمیداره و میگه چی میخوای؟ سراپ میگه این مسخره بازیا چیه؟ با من بازی نکن! جم که از خواستگاری خبر نداره میگه چی میگی تو؟ همان موقع ناز میاد که سراپ قطع میکنه و باهم میرن. اگه در حال رفتن است که مته پدرش جلوشو میگیره تا باهم حرف بزنن اگه عصبی میشه و بعد از کمی دعوا با پدرش با سرعت از اونجا میره. همین اعصاب داغونش باعث میشه تصادف کنه و با موتور رو زمین بیوفته. فاروق و عمر به آرایشگاه رسیدن که از بیمارستان به فاروق زنگ میزنن او به سردار میگه که عمر را پیش خواهراش ببره تا بره به کارش برسه. تو فروشگاه سراپ متوجه میشه که نیسان عصبیه و ازش میپرسه که به خاطر دیشب عصبی؟ نیسان زیربار نمیره و میگه نه عادیم. وقتی عمر به اونجا میاد نیسان با عمر میره تا بازی کنه و میگه خونه میبینمتون. ناز و سراپ بعد از کمی خرید کردن به خانه میرن.

تو بیمارستان ایپک و مته پیش اگه میرن که اگه از مته میخواد هم از اونجا هم از زندگیشون بره ببرون مته قبول میکنه و میره. فاروق پیشش میره و میگه یخورده از اگه فاصله بگیر تا آروم بشه مته میگه بهم کمک میکنی دوباره خانوادمو بدست بیارم؟ او تایید میکنه. سپس فاروق به ایپک میگه بیاین آنهارو باهم بخوریم تا حال اگه هم بهتر بشه اینجوری ایپک قبول و ازش تشکر میکنه. سر میز ناهار وقتی عمر میگه دیگه نمیخورم ایپک میگه دیگه وقت شستن دستاته و به سراپ میگه ببرش دستاشو بشور سراپ حرص میخوره از این طرز حرف زدن ولی ناچارا قبول میکنه و میره. هایریش با جم حرف میزنه و میگه که میخواد این روزها واسش بره خواستگاری جم جا میخوره و میگه بس کن توروخدا و از اونجا میره. آیچا برای نیسان و اگه آب پرتغال میبره که نیسان فهمیده آیچا از اگه خوشش میاد به خاطر همین به بهونه یخ آوردن میره اونارو تنها بزاره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نامادری + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا