خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای که یکی از پربیننده ترین و پربحث ترین سریال های شبکه تی آر تی محسوب می شود، بر اساس داستانی واقعی درباره بیماران یه روانپزشکی به نام گولسرن بوداییجی اغلو می باشد. پخش سریال ترکی آپارتمان بی گناهان در ژانر هیجان انگیز و درام در شبکه های ترکی از ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰ بود و از شبکه های جم تی وی از شهریور ۱۴۰۰ روی آنتن رفت.

قسمت ۵۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان
قسمت ۵۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی آپارتمان بی گناهان

اسد سعی می کند به اسرا رانندگی یاد بدهد. اسرا برای یک لحظه حواسش پرت می شود و به سطل زباله می کوبد. اسد کنار او خوشحال است و اسرا هم وقتی اسد همراهش است لبخند میزند. او می گوید: «تو واقعا به صورت باورنکردنی ای شیرینی. به قول مامانم مثل جواهر میمونی… » اسد می گوید: «اما بعضی ها آدم های ناجور رو دوست دارن. » اسرا می گوید: «شاید بشه کاریش کرد… »
هان و اینجی پیش اسرا می روند. هردو ناراحت هستند اما اسرا به اینجی می گوید: «فکرشو بکن از این به بعد مثل همه زن و شوهرا زندگی نرمالی دارین. »
نریمان به خاطر این که صفیه هنوز هم شام پدر را نداده عصبانی می شود و به او اعتراض می کند. صفیه می گوید: «زبون داری سه متر! یه بار شد از داداشت حساب پس بگیری؟! » نریمان هم می گوید: «چون داداشم ازدواج کرده یعنی مارو گذاشته رفته؟! » صفیه رو به او گلبن می گوید: «هردوتون احمقید! » و به اتاق هان می رود و تمام وسایل او را جمع می کند و داخل چمدان می گذارد تا به او بفهماند که در تصمیمش جدی بوده! گلبن که نگران هان است به او زنگ میزند و در مورد رفتار غیر قابل کنترل صفیه می گوید.

صفیه حرف های او را می شنود و می گوید: «اگه بازم زنگ زد بهش بگو حالمون بدون اون خیلی خوبه! »
نریمان که خاطرات زیادی از مادرش ندارد، از حکمت می پرسد که مادرش چطور آدمی بوده؟ حکمت می گوید: «آبجیت هرچی اخلاق بد داره، همش یادگار مادرشه. »
اینجی شب با ذوق در مورد این که از همین فردا باید دنبال خانه برای خودشان دو نفر باشند با هان حرف میزند. هان سکوت می کند و حرفی نمیزند.
هان و اینجی به خانه سر میزنند تا وسایلشان را بردارند. صفیه که چمدان او را همانجا جلوی در گذاشته و وقتی هان هم سعی می کند با او صحبت کند که آشتی کنند، صفیه با عصبانیت می گوید: «اون موقع که تصمیمتو گرفتی اصلا نظر خواهرات رو هم پرسیدی؟! »
اینجی هم در نبود ممدوح وارد خانه میشود تا وسایلش را جمع کند. هالوک می گوید: «مادرت هم مثل تو بود. اونم پاپس نکشید. ولی در مورد شوهرت دقت کن! » اینجی که خیلی عصبانی شده می گوید: «داری در مورد کسی که رفتی ازش پول خواستی و معامله کردی تا حرفی در مورد ازدواجمون به بابابزرگ نزنی صحبت میکنی؟! »

که ممدوح وارد می شود و تمام حرف های او را می شنود و ناباوانه به هالوک خیره می شود و با عصبانیت خانه را ترک می کند.
دوباره داد و هوار و عصبانیت های صفیه شروع شده. گلبن یاد وقت هایی می افتد که به خاطر ناجی، صفیه خیلی مهربان شده بود و فکری به سرش میزند.
اسرا به شوخی به اینجی می گوید: «نکنه هان ازت بخواد بری با آبجیاش تو یه خونه زندگی کنی؟ مثل خاندان ها زندگی میکنن! » اینجی خنده اش می گیرد و می گوید: «نه بابا! دیگه چی!؟ »
هالوک وسایلش را جمع کرده تا از خانه ممدوح برود که همانجا جلوی در بیهوش می شود. گلبن اتفاقی او را می بیند و با ترس صفیه را هم صدا میزند. هردو با ترس بایرام را خبر می کنند و تا این که هالوک به هوش می آید و اگه هم از راه می رسد و با نگرانی سمت پدرش می رود و او را داخل خانه برمیگرداند.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی آپارتمان بی گناهان + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا