معنی دانهها
حل جدول
حبوب
بلدرچین
وشم
سمانه
بدبدک
ورتیج
کرک
این پرندگان شناختهشدهترین گونههای راستهٔ ماکیانسانان هستند. بلدرچینها جثهٔ کوچک دارند و زندگی بر روی زمین را ترجیح میدهند. از دانهها و نیز حشرات و دیگر جنبندگان کوچک تغذیه میکنند. بر روی زمین لانه میسازند و بر پروازهای کوتاه و سریع قادر میباشند. پراکندگی گسترده و فراوانی نِسبی این پرنده در خاورمیانه با نامهای مختلف برای آن در میان فارسیزبانان همراه بودهاست. بهجز «بلدرچین» که واژهای در اصل ترکی و اصلیترین نام این پرنده است. واژهٔ «کَرَک» در متون فارسی میانه و نیز در گویش هراتی و گویشهای زبان کردی، در فارسی جدید بهویژه در گویش کرمانی واژهٔ «بدبده»، در فارسی کلاسیک واژهٔ «وَرْتِج/وَرْتیج/وَرْدیج» و در مازندران و برخی مناطق گیلان و سمنان «وَرده» از نامهای دیگر این پرنده است. در زبان گیلکی نیز آن را «وُشُم/وُشوم» مینامند و سومین پادشاه زیاری را به جهت علاقهاش به شکار بلدرچین وشمگیر مینامند.
فرهنگ فارسی آزاد
بَذٌور، تخمها، دانهها. (مفرد: بَذر)،
واژه پیشنهادی
فرهنگ عمید
عضوی از بدن پرندگان که بعد از چینهدان قرار دارد و دانهها در آنجا با شنریزههایی که خوردهشده آسیا و نرم میشود،
میوه
تخمدان بارورشده و رسیدۀ گل که دانهها را در بر میگیرد، بهویژه درصورتیکه دارای گوشته باشد، بار، بر، ثمر،
* میوهٴ دل: [مجاز] فرزند،
داردان
زمینی که در آن دانهها یا قلمههای درختان را بکارند تا پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند، تخمدان، دانهدان،
سرخجه
بیماری ویروسی که باعث ایجاد تب، تورم غدد و بروز دانهها و لکههای سرخرنگ روی پوست صورت و دیگر قسمتهای بدن میشود و عوارض آن بیشتر از سه روز طول نمیکشد،
جون
خرمنکوب قدیمی که بر گردن گاو و امثال آن میبستند و بر روی غلۀ دروکرده میگرداندند تا ساقهها تبدیل به کاه شده و دانهها از خوشه جدا شود،
کاکائو
(زیستشناسی) درختی بومی مناطق گرمسیر با برگهای بیضی، چوب سرخرنگ، و میوههای دراز بیضیشکل به رنگ زرد یا سرخ و ناشکوفا،
دانههای سرخ یا زرد موجود در میوۀ این درخت که بعد از خشک شدن قهوهای میشوند،
گَردی که پس از بو دادن این دانهها تولید میشود و در تهیۀ شکلات به کار میرود،
[مجاز] شکلات،
دارو
(پزشکی) آنچه طبیب برای معالجۀ بیمار تجویز کند از خوردنی یا نوشیدنی یا مالیدنی، آنچه با آن دردی را درمان کنند، دوا،
دانهها و گردهای خوشبو و خوشطعم از قبیل فلفل و زرچوبه و خردل و دارچین که از گیاهها و درختان میگیرند و برای خوشطعم ساختن غذاها به کار میبرند،
* داروی بیهوشی: (پزشکی) دارویی که با آن کسی را بیهوش کنند،
سنجاب
جانور پستاندار و کوچک از راسته جوندگان با پوست نرم و پرمو به رنگ کبود یا خاکستری، و دُم دراز و پرمو که بیشتر در جنگلها و روی درختان به سر میبرد و خوراکش دانهها و میوههای سخت از قبیل فندق، بلوط و گردو است،
پوست این حیوان،
* سنجاب پرنده: (زیستشناسی) نوعی سنجاب که از فراز درختان و جاهای بلند مانند چتربازان به زمین فرود میآید،
جوزن
آفتی که به گندم و جو میزند و آنها را خشک و ضایع میکند، زردی،
چوب ضخیمی که برای کوبیدن دانههای غلات به کار میرفت،
(اسم، صفت) هریک از جادوگران، مرتاضان، و ساحران هندی که دانههای جو و گندم را با زعفران زرد میکردند و به آن افسون میخواندند و هر کسی را میخواستند مسخر سازند از آن دانهها بر او میزدند، دانهزن: ز هندوستان آمده جوزنی / به هر جو که زد سوخته خرمنی (نظامی۵: ۸۹۳)،
معادل ابجد
66