خلاصه داستان قسمت دهم سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت دهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت دهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار

پسر دموک از خواب می پرد و متوجه دزد های درون اتاقش می شود و نگهبانان را صدا می کند.
مردی که قول داده بود برایشان مس بخرد با دیدن صورت محافظ ولیعهد او را می شناسد و پاپیچ می شود تا سر از ماجرا دربیاورد.
ولیعهد خودش را معرفی می کند و مرد که یاد فوت حاکم هان می افتد حسابی بداخلاقی می کند، ولیعهد مقابلش زانو می زند و ازش عذرخواهی می کند و همه چیز را درباره اتفاقات پیش آمده تعریف می کند و آن مرد هم قول می دهد تا در مسیر نابودی گروه پیونگسون او را همراهی کند.
دموک که حسابی ذهنش درگیر ارباب جوان رئیس فروشندگان دوره گرد شده به اعصایش دستور می دهد که پیدایش کنند و در سرش است که باهاش کار کند وگرنه به خاطر قدرت و محبوبیتش او را از بین ببرد.
هاکون در کنار کومول و مادر ایل سون ولیعهد دروغین نشسته است و سبزی های گیاهی که رئیس اطبا قصر ازش خواسته بود را درست و آماده می کند.
هاکون در میان انجام کار هایش فکرش به پنج سال پیش و حرف ملکه می افتد که کوزه ای را داخل گلخانه قصر قایم کرده بود و از او خواسته بود که آن را بردارد تا به جواب سوالش که دلیل اعدام حاکم هان پدرش بود برسد.
کاهون با علم پزشکی اش دارو هایی را برای سربازان گلخانه قصر می برد و با مریض کردن آن ها خودش به داخل گلخانه می رود اما قبل از ورودش ولیعهد دروغین با محافظش از راه می رسد و ولیعهد با دیدن کاهون جا می خورد و اجازه نمی دهد کسی اذیتش کند و بعد از رفتنش به محافظش می سپارد که دلیل ورودش به قصر را پیگیری کند و ته و توی ماجرا را دربیاورد.
ولیعهد دروغین در رخت خوابش خوابیده است که محافظش به آن جا می رود و ماجرا حضور کاهون در قصر را تعریف می کند و می گوید اگر داخل قصر با ایشون دیدار کنید و تمام واقعیت را بهش بگویید می توانید هم از دلیل کارش سر در بیاورید هم توضیح دهید که به خاطر خانواده تون و خود خانم کاهون ازش این مورد را پنهان کرده اید.
سون که حسابی احساسی شده تصمیم گرفته تا با کاهون دیدار کند و به محافظش می گوید قراری ترتیب بدهد تا بتواند او را ببیند.
ولیعهد به همراه محافظ و مشاور سابق حاکم هان برای پیدا کردن مدرک بر علیه بازرگانان چینی و گروه دموک به اتاق یکی از اعضای گروه پیونگسون رفته و آن جا دنبال چیز هایی می گردند اما با زمین خوردن و سر و صدا اعضای گروه پیونگسون را متوجه خودشان می کنند که یک خانم با لباس ژاپنی ها که قبلا او را دیده بودند از راه مخفی نجاتشان می دهد و آن ها را به هاگون می رساند.
آن ها دور هم حرف می زنند و همه از وجود گروه پیونگسون بد می گویند و هاگون هم تمام مدت سکوت می کند و هیچ حرفی نمی زند.
ولیعهد می گوید تحت هر شرایطی که شده باید مس ها را پیدا کنیم و آن را به دربار بدهیم تا تحت فشار دموک قرار نگیرند.
ولیعهد سعی می کند بفهمد دختری داره به آن ها کمک می کند کیست اما او با زرنگی تمام جواب می دهد و از معرفی خودش طفره می رود، در آخر هم نقشه مکان و زمان معامله مس ها را بع ولیعهد می دهد و می رود.
در جلسه شورای کشور پادشاه در جریان کمبود سکه قرار می گیرد و اداره مالیه هم می گوید ما مس کافی برای ضرب سکه نداریم.
یکی از وزرا ملکه مادر را در جریان قرار می دهد و او می گوید من برای شما از فرمانروا وقت می خرم به جاش هرطور که شده مس بخرید و سکه ضرب کنید تا محبور نشویم تن به خواسته دموک بدهیم.
ولیعهد و همراهانش با هم درباره نقشه معامله مس حرف می زنند و او تصمیم می گیرد که از طریق گول زدن یکی از ماموران طماع نظامی آن جا کارشان را پیش ببرند.
آن ها نقششان را خوب بازی می کنند و موفق می شوند که مرد طماع را گول بزنند تا در به دست آوردن محموله مس موفق شوند.
ولیعهد بعد از اتمام جلسه شان با شخص نظامی از همراهش که حالا او را به جای مامور مخفی فرمانروا جا زده اند می خواهد که هیچ وقت هویتش پیش کاهون فاش نشود و او زندگی آرامی داشته باشد.
هاگون که یواشکی به حرف های آن ها گوش می دهد با شنیدن این حرف دلشکسته به اتاقش می رود و به محافظش می گوید که ولیعهد قصد به دام انداختن پدرم را دارد و از او می خواهد که کمکش کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا