خلاصه داستان قسمت ششم سریال بی نشان از شبکه سه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ششم سریال بی نشان از شبکه سه را می خوانید؛ با ما همراه باشید. داستان سریال بی نشان نیز در قسمت اول، زندگی شهاب، سردبیر پیشکسوت یک رسانه خبری را روایت می‌کند که مسائل و موضوعات اقتصادی مبتلا به جامعه را دنبال می‌کند. نقش او را در این سریال پرویز فلاحی‌پور  برعهده دارد. در کنار او متین، خواهر زاده شهاب نیز نقش یک فعال رسانه‌ای یا به اصطلاح پاپاراتزی را برعهده دارد که فساد چهره‌های مشهور را افشا می‌کند.

قسمت ششم سریال بی نشان

خانم داور برای کار به دفتر سایت رفته است و کلی با شهاب حرف می زند و از ترسش نسبت به کار کردن در آن جا می گوید ولی شهاب خیالش را راحت می کند که هیچ اتفاقی برایش نیفتد و با خیال راحت در قسمت صفحه بندی می تواند کار کند.
شهاب با رئیسش در دفتر سایت درباره تحقیقات متین در خصوص شرکت فراسمان حرف می زند و شهاب می گوید تمام نوشته های متین صحیح است و خانمی که دوست نداره اسمش لو بره این سوژه را به ما داده است…
سعید از شهاب درخواست می کند که اسم آن خانم را بفهمد و شهاب هم ناچارا به او می گوید خانم فریده داور همکار جدیدمونه ولی سعید هیچ کدام از دلایل شهاب را قبول نمی کند و می گوید باید این مطلب تحت هر شرایطی که شده آرشیو بماند، به جاش من هزینه دست مزد متین خواهر زاده شما رو هم میدم…
شهاب با ناراحتی از اتاق سعید بیرون می رود…
سعید بعد از رفتن شهاب با آقایی تماس می گیرد و می گوید موضوع را حل کرده تا هیچ مطلبی از آن ها منتشر نشود…
متین به دفتر مسعود رفته تا به او سر بزند، مسعود حسابی از متین استقبال می کنه و باهم درباره کار های متین حرف می زنند و بعد از آن متین حرف را به سمت منشی شرکت شان می کشاند ولی مسعود کلی باهاش کل کل می کنه و به سختی اسم منشی اش که بهار است را به متین می گوید و کمی هم درباره خانواده و زندگی اش برایش تعریف می کند…
همه در خانه شهاب مشغول کاری هستند و ریحانه از همه خوشحال تر است، شهاب بعد از استقبال از خواهرش به دفتر می رود تا کمی کارهایش را انجام دهد و به مینو قول می دهد که زود برگردد…
شهاب در دفتر با علی در خصوص فراسمان حرف می زند و حمید هم بر این باور است که بهتر است مدتی خبر های فراسمان جایی درز نکند که شهاب موافقت نمی کند و می گوید بهتر است قبل از رفتن غفوری یک جلسه شورای سردبیری بگذاریم و در خصوص این قضیه تصمیم بگیریم…
متین در خانه مشغول کمک به همه است که شهاب با او تماس می گیرد و فایل صحبت هایش با یکی از مسئولان فراسمان را بگیرد، محمدرضا با او حزف می بند و
خانم داور در حال رفتن به جایی است که آقایی به اسم افشین جلویش را می گیرد و او را تهدید می کند که بلبل زبونی اش جلوی شهاب حسابی کار دستش می دهد و پای ستاره دختر او را در میان می کشد و می گوید اگر می خواهی گوشه زندون نیوفتی باید گندی که زدی و جمع کنی و می رود…
شهاب مشغول نماز خواندن است که خانم داور به سراغش می رود و می گوید امیری مسئول فراسمان همه چیز را فهمیده است و با گفتم فکر می کردم، می تونم روتون حساب کنم ولی نه، می رود…
علی با او تماس می گیرد و می گوید جلسه شروع شده. بلافاصله بعد از آن هم مینو تماس می گیرد و می گوید مهمان ها آمده اند و زودتر خودش را برساند…
شهاب به جلسه می رود تا درباره موضوع فراسمان با هم حرف بزنند، سعید جلوی همه می گوید نمی خواهد این سوژه در سایتش کار شود و از جایش بلند می شود تا برود که شهاب بعد از رفتن همه جلویش را می گیرد و می گوید تو با بقیه در خصوص خانم داور حرف زدی و خودت هم یکی از همونایی و بعد از کلی جر و بحث با هم علی، شهاب را با خودش می برد تا دعوایشان بالا نگیرد…
همه مهمانان به همراه خانواده مسعود در خانه شهاب منتظر آمدن شهاب هستند و از همه بیشتر مسعود و متین بابت دیر کردن او استرس دارند و هر کدام از اعضای خانواده شهاب به شکلی خودشان را می خورند و منتظر رسیدن شهاب هستند.
شهاب عصبی در دفتر با علی حرف می زند و علی هم آرامش می کند و می گوید حرف های خیلی بدی به سعید زدید و بهتره هر چی زودتر به خانه برید تا به مراسم دخترتون برسید…
شهاب در حال بیرون رفتن از دفتر است که سعید جلویش را می گیرد و می گوید دیگه لازم نیست بیای شرکت و بعد از این که از مسافرت برگشتم کسی را جای شما می گذارم…
شهاب به خانه می رود و بعد از کلی خوش آمد گویی بابت دیر کردنش از خانواده مسعود و مسعود عذرخواهی می کند، محمدرضا گمون می کند که همه چیز زیر سر متین و فایلی که برای پدرش فرستاده، است و او را بازخواست می کند و همه مهمان ها منتظر هستند که حاج آقا هم سر می رسد و صیغه محرمیت میان ریحانه و مسعود می خواند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا