خلاصه داستان قسمت نهم سریال از سرنوشت ۳ از شبکه ۲ + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت نهم سریال از سرنوشت ۳ را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. از سرنوشت سریالی درباره مشکلات زندگی و مسائل اجتماعی دو کودک است که در پرورشگاه زندگی میکنند وسرنوشت آن ها تا دوران نوجوانی و جوانی در سریال از سرنوشت به تصویر کشیده میشود. امیررضا فرامرزی و راستین عزیزپور دو بازیگر اصلی سریال از سرنوشت هستند که نقش نوجوانی آنها را دارا حیایی و کیسان دیباج بازی می کنند.

قسمت نهم سریال از سرنوشت ۳

 

مراسم عروسی هاشم و نغمه میرسد، سهراب به آرایشگاه میره دنبال هاشم و از انجا پیش فیلمبردار میروند تا هاشم بره نغمه را از آرایشگاه بردارد و باهم به عمارت میروند. خطبه عقد دائم انها خوانده می شود و مهمان های عروسی کم کم به مجلس میایند، سهراب به آرزو زنگ میزند و بهش میگه نمیخوای بیای اینجا؟ که باهم درباره ماجرای خودشان بحث میکنند و کم کم به محوطه حیاط میرود که یک ماشین پلیس دم در عمارت میبیند تلفنش را قطع میکند تا برود ببیند چه اتفاقی افتاده. که وقتی نزدیک میره، فرزین راننده کامیون هاشم و سهراب از ماشین پلیس پیاده میشود. سهراب ماجرارو میپرسه که چیشده که فرزین میگه ایشون سهراب رفیق فاب هاشم هستند، جناب سروان به سهراب میگه حکم جلب اقای عموزاده را داریم که سهراب هرچی میگه ماجرا چیه پلیس میگه تو کلانتری مشخص میشه که در آخر میگه امشب عروسیشه آبروش میره ولی سروان میگه اگه میخوای آبروش نره برو بیارش بیرون که جلوی مهمان ها دستبند به دست نبریمش. سهراب بخ داخل عمارت میره و به هاشم میگه که چیکار کردی پلیس اومده حکم جلبتو داره هاشم تعجب میکنه و بیرون میره تا ببینه ماجرا چیه و پلیس اورا جلوی مهمان ها میبرد، نغمه بیرون میاد تا ببینه سر و ثدا واسه چیه که متوجه میشه پلیس هاشم را داره میبره که حالش بد میشه و عروسی بهم میخوره.

سهراب با وکیلشان به کلانتری میروند تا ببینند ماجرا چیه که پلیس بهشون میگه هاشم تا اطلاع ثانویه بازداشته سهراب جرمش را میپرسد و میگه مگه چیکار کرده؟ که پلیس میگه تو کامیون جنس قاچاق پیدا شده، سهراب باور نمیکنه و میگه حتما اشتباه شده که پلیس بهش میگه نخیر ایشون متهم به قاچاق ارز هستند و کارت ماشین به نام هاشم است. همه از مراسم رفته بودن که سهراب میاد و ماجرارو برای نغمه تعربف میکند، نغمه زیر گریه میزند و روی زمین مینشیند. از فرداش سهراب به دنبال پسر ساکت میرود تا نشونه ای ازش پیدا کند و هاشم را از مخمصه نجات ندهد. سهراب به ملاقات هاشم میره و بهش میگه دنبال کارات افتادم و سهراب ازش میپرسه که هاشم مطمئنی کار تو نبوده؟ که هاشم تایید میکند و قسم میخوره که از این ماجرا خبری نداشته و از نغمه خبر میگیره که سهراب میگه حالش زیاد خوب نیست موقع رفتن هاشم به سهراب میگه که از طرف من به نغمه بگو شرمندتم. نغمه که الان شبیه یک عروس افسره شده به مادرش میگه که این لباس عروسو برین پس بدین اگه گفتن چرا انقد کثیفه؟ بگین چون عروسمون به خاک سیاه نشسته. سهراب به دنبال آقای ساکت میگرده اما نه تلفنش را جواب میدا نه کسی تو کارخانه ازش خبر داره که دم در خانه مادرش میرود اما مادرش هم میگه من آدرس خونشو نمیدم خودت بگرد پیدا کن….

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا