خلاصه داستان قسمت نهم سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت نهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت نهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار

ولیعهد دروغین به دیدار دموک رفته است و بهش تعظیم می کند. دموک با شیره ی زندگی او را تهدید می کند که اگر یک بار دیگر اوامرش را انجام ندهد می کشتش و شخص دیگری را جایگزین او می کند.
بعد از التماس های جانشین دروغین او شیره را بهش می دهد و می رود، دموک از پسرش سراغ هاگون را می گیرد که او می گوید هاگون خیلی سرش شلوغ است و به تنهایی یک گروه بازرگانی را می چرخاند.
ولیعهد دروغین به لبه ی یک پرتگاه رفته است و قصد خودکشی دارد که یکی از نیرو های گارد سلطنتی جلویش را می گیرد و بابت این که جون پدرش را نجات داده تشکر می کند و او از خوشحالی گریه می کند.
همسایه های کاهون به فکر بدهی هایشان هستند و منتظرند تا او خبری شود، کاهون با ایل سون درباره کمک به مردم فقیر محله اش صحبت می کند اما او می گوید من کسی نیستم و کاری از دستم بر نمی آید.
ایل سون بعد از آن به محل قرارش با بازرگانان بزرگ می رود و بعد از کلی سخنرانی، متقاعدشان می کند که به بازرگانان کوچک کمک کنند و زیر بار زور اداره تامین آب نروند.
هاگون که رئیس کل بازرگانان بزرگ است با این پیشنهاد موافقت می کند و کاهون هم با دست پر پیش همسایه ها و اهالی محلش بر می گردد و همه آن ها را خوشحال می کند.
هاگون برای ایل سون شرط می گذارد که او باید دلیل این کار اداره تامین آب را بفهمد و به او هم بگوید.
کاهون به قصر رفته تا رئیس اطبا او را ببیند و گیاهان دارویی اش را آن جا بفروشد، هاکون در حال انجام کار هایش است که فرمانروا از آن مسیر برای رفتن به گلخانه عبور می کند و همه به اجبار احترام می گذارند، هاکون با دیدن فرمانروا لحظات مرگ پدرش را به خاطر می آورد و حالش حسابی بهم می ریزد.
محافظ پادشاه به او می گوید که خانم هاکون دختر حاکم هان از خانواده شما مراقبت می کند و حسابی حواسش به آن ها است.
محافظ پادشاه بهش پیشنهاد می دهد که به دیدار خانواده اش برود اما او از ترس دموک حاضر به دیدن آن ها نمی شود که مبادا او خانواده اش را گروگان بگیرد.
یکی از اعضای گروه دموک به او می گوید که شخصی با عنوان ارباب جوان رئیس فروشندگان دوره گرد بازرگانان را متقاعد کرده تا به فروشندگان وام بدهند و او می گوید باید اطلاعات بیشتری راجبش برایم به دست بیاورید …
ایل سون و پسر فرمانده گارد سلطنتی با استاد اوبو صحبت می کند و می فهمد که دموک قصد گرفتن حق ضرب سکه را دارد و استاد اوبو هم برای آن که اعصابش خورد نشود خودش را به بیخیالی می زند و ایل سون هم دنبال راهی می گردد تا بتوانند مس به دست بیاورند.
ایل سون باز به دیدار هاگون رفته تا با یکی از تجار ژاپنی دیدار کند و درباره کمیاب شدن مس باهاش حرف بزند.
هاگون طاقت نمی آورد و بهش می گوید شما یک بار جون من و نجات دادین که ایل سون گذشته را به خاطر می آورد و اسمش را صدا می کند که باعث خوشحالی هاگون می شود.
استاد اوبو و ایل سون به دیدار دستیار حاکم هان رفته اند و استاد اوبو به او می گوید که اگر خودت را خوب نشان دهی و بتوانی برای ما مس پیدا کنی می توانی وارد دربار شوی و حتی به مقام وزارت هم برسی اما اگر این کار را نکنی باید تا آخر عمر خرج استاد اوبو پیر را هم بدهی…
ایل سون منتظر کسی است که هاگون قول داده بود برایش بفرستد تا با هم به مرکز بازرگانان برای دیدار با بازرگان ژاپنی بروند که بعد از چند دقیقه خود هاگون می رود و می گوید من خودم شما را همراهی می کنم.
آن ها بعد از گذشت مسافتی با کشتی به محل مورد نظر می رسند و خبر می رسد که دزدان دریایی کشتی های مس را غارت کرده اند و با هم گپ می زنند که ایل سون پدر هاگون را می بیند.
از آن جایی که ایل سون نمی داند او پدر هاگون است، رو به او می گوید همه چی زیر سر گروه خرابکار پیونگسون است که داره همه چیز کشور را نابود می کند.
پسر دموک در اتاقش خواب است که شخصی با صورت بسته به داخل اتاقش می رود و وسایلش را می گردد، بعد از آن ایل سون هم با صورت پوشیده شده به داخل می رود و با شخصی که آن جا است درگیر می شود تا سر از کارش دربیاورد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا