خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال شرم

در این مطلب از سایت حدولیاب خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال شرم را می خوانید: این سریال یک ملودرام اجتماعی است که بخش زیادی از آن معمایی بوده و کم کم داستان آن بازگشایی می‌شود و برای پخش از شبکه سه سیما در فصل پاییز آماده می‌شود.

قسمت هجدهم سریال شرم

ماهان و منوچهر درحال چیدن میز غذا هستند. مختاری در آگاهی مورد بازجویی قرار گرفته است و یکی از صداهای ضبط شده صابر را برای او می‌گذارند و از او می خواهند توضیحاتی را ارائه دهد و مختاری شروع به گفتن می‌کند اما ماموران صدای فیلمی که مریم زن او به حسام داده بود را پخش می‌کنند.
مریم همان فیلم ها را به پسرش نشان می‌دهد اما با واکنش بد او مواجهه می‌شود و بر علیه مادرش گارد می‌گیرد.
لعیا به خانه عزیزآقا می‌رود و هرچه از دهانش بیرون می‌آید بار بهزاد می‌کند و از آن جا می‌رود.
لعیا به خانه رفته است و از مادرش می‌خواهد تا به خانه منصوره خانم بروند و آن ها را دلداری بدهند تا مبادا حسام به مادرش شکی داشته باشد و تهدید های مختاری را به او ربط دهد.
آن ها به آن جا می‌روند و حسام با پوران صحبت می‌کند که باعث هول شدن او می‌شود از خانه بیرون می‌زند که لعیا جلو او را می‌گیرد و حسام از او می‌خواهد اعتراف کند که پوران تمام ماجرا را تعریف می‌کند و لعیا گریان از آن جا بیرون می‌‌آید و همراه با مادرش می‌روند.
حسام به منصوره خانم می‌گوید که هنوز به توران خانم شک‌ دارد و حرف هایش را باور نمی‌کند.
لعیا در خانه با مادرش دعوا می‌کند و به او می‌گوید اشتباه کرده است و احساس می‌کند او باعث مرگ‌ آقا صابر شده است و به زیرزمین می‌رود تا پرونده های پزشکی اش را یواشکی پیدا کند که پوران متوجه سر و صداهایی از زیر زمین می‌شود.
ماموران باز هم فیلم هایی همسر او داده است را پخش می‌کند اما او می‌گوید آن ها هیچ مدرکی از او ندارند و کاری نمی‌توانند بکنند که مامور همراهش تخلفات کاری اش را برایش می‌خواند و می خواهد به بازداشتگاه برود که می‌گوید پسرش به دیدنش رفته است و مختاری به نیما می‌گوید به سراغ حسام برود و به او بگوید که پدرش خواسته با پوران ملاقات کند.
لعیا در زیرزمین مشغول گوش کردن صدای آقا صابر است که مادرش از راه می‌رسد و او می‌رود که زنگ خانه شان به صدا درمی‌آید و پوران در حیاط می‌رود و حسام می‌گوید که نیما به سراغ او رفته است و می‌خواهد با هم به کلانتری بروند که پوران می‌گوید من هیچ جا نمی‌آیم و به داخل خانه می‌رود.
منوچهر و پوران باهم درگیر می‌شوند و او می‌گوید اگر رفتار هایش را ترک نکند دست او و پسرش را می‌گیرد و از آن جا می‌رود و بحث هایشان سر بالا می‌گیرد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا