خلاصه داستان قسمت هشتم سریال حکم رشد از شبکه سه

سریال حکم رشد یک ملودرام پلیسی و‌ خانوادگی است که به موضوعات فرهنگی و آسیب‌ های اجتماعی توجه ویژه دارد. خلاصه داستان قسمت هشتم سریال حکم رشد را در ادامه این مطلب از سایت جدولیاب مطالعه می کنید با ما همراه باشید.

قسمت هشتم سریال حکم رشد

زهره ماشین گرفته تا به مراسم هاشم برود، مامان توران را صدا می کند که ذبیح هم از پله ها پایین می رود تا با آن ها برود که مامان توران و زهره کمی دست دست می کنند اما در آخر به او می گویند که مراسم خانه غلام است و سلیم هم دیشب همان جا مونده است.
ذبیح وا رفته روی مبل می نشیند و آن ها نیز حرکت می کنند و می روند، بعد از مدتی ذبیح خودش به تنهایی می رود که به محض ورود کنار بچه هاشم می نشیند که محبوبه شروع به سر و صدا می کند و غلام جلویش می ایستد و از ذبیح می خواهد که بیرون برود، جمع بهم می ریزد که مامان توران به ذبیح علامت می دهد تا برود و سلیم به دنبال پدرش می دود تا سوئیچ ماشین را به او بدهد و بعد از رفتن او مراسم تشییع جنازه هاشم برگزار می شود.
مامان توران کنار حجله هاشم اشک می ریزد و منتظر ماشین هستند که غلام از راه می رسد و مامان توران به او می گوید مراقب خودت باش که غلام باز هم تیکه ذبیح را به او می اندازد اما مامان توران می گوید من مادر توام و با حرف هایی که تو مراسم درباره تو شنیدم باید حواست و به خودت جمع کنی و می رود.
بعد از رفتن مامان توران، غلام به نوید ۵۹ می گوید که می خواهم بروم پیش سایه و از در پشتی خانه اش با ماشین دیگری از آن جا می رود.
ذبیح در خانه نشسته است که مامان توران، زهره و سلیم به خانه می روند، به محض داخل رفتن مامان توران رو به ذبیح می گوید که تو مجلس حرف از ازدواج محبوبه و غلام بود، ذبیح و زهره از حرف او جا می خورند که زهره می گوید بخاطر انتقام از تو می خواهد این کار را انجام بدهد و چادرش را سرش می کند تا به کنار خواهرش برود و اجازه ندهد این کار را انجام دهد، ذبیح سعی می کند جلویش را بگیرد اما با دیدن حال خرابی که زهره دارد، همراهی اش می کند تا با هم بروند.
دم خانه غلام اراذل و اوباش به ذبیح راه نمی دهند که به محض پیاده شدنش از ماشین برای این که شر نشود می روند.
زهره تنهایی به در خانه می رود و انقدر در را می زند و او را صدا می کند تا در را باز کند.
محبوبه پشت در با شنیدن صدای خواهرش گریه می کند، ذبیح هم از ماشین پیاده می شود و کنار زهره می ایستد، زهره انقدر التماس می کند تا بلاخره محبوبه در را باز می کند اما ذبیح را به داخل راه نمی دهد و خواهرش را به داخل می برد.
بعد از مدتی زهره هم از خانه بیرون می آید و سوار ماشین می شود و رو به ذبیح می گوید به هر قیمتی که شده اجازه نده این وصلت سر بگیرد که همان لحظه یک ماشین پلیس به در خانه محبوبه می رود و زهره هر چی التماس می کند که ذبیح جلو آن ها را بگیرد موفق نمی شود و خودش پیاده می شود. محبوبه بچه هایش را به زهره می سپارد و می رود.
ذبیح برای آرام کردن زهره به کنارش می رود اما هر چه می گوید جوابی نمی گیرد و بعد از چند لحظه به اداره پلیس می رود.
نوید ۵۹ به خانه مشترک غلام و سایه رفته است و آن جا مشخص می شود که سایه و نوید با هم خواهر برادر هستند.
غلام از دیدن نوید ۵۹ جا می خورد و می خواهد او را بیرون کند اما نوید می گوید که باهات کار مهم دارم و هر چه غلام اصرار می کند که حرفش را جلوی سایه بزند، سکوت می کند و به حیاط می رود تا با او تنها صحبت کند.
غلام از شنیدن حرف های ۵۹ حسابی شوکه شده است و می گوید فعلا برای بستن دهنش باید بهش باج بدم که نوید سعی می کند رای او را بزند اما غلام پای تصمیم خودش ایستاده است.
محبوبه هیچ اعترافی علیه غلام نمی کند و ذبیح دستور می دهد تا آزادش کنند، ذبیح او را به خانه می رساند تا دنبال زهره هم برود، محبوبه با اوقات تلخی زهره را بیرون می کند و آن دو با هم می روند.
زهره با اسباب و وسایل به خانه جدیدشان در محل کار ذبیح رفته است و مشخص شده است که آن ها در همسایگی فراز و مادرش خانه گرفته اند و فراز نیز برای جا به جا کردن یخچال خانه آن ها می رود که با دیدن عکس ذبیح می فهمد آن ها همسایه شان شده است و سریعا با غلام تماس می گیرد تا بهش خبر بدهد.
سلیم سراغ مامان توران را از مادرش می گیرد که او می گوید به خانه خاله محبوبه رفته تا کنارش باشد.
محبوبه به همراه نوید ۵۹ و منصر به خانه غلام رفته است، غلام بابت حرف هایی که او بر سر زبان ها انداخته ازش حساب می کشد که محبوبه می گوید من دیشب بخاطر تو کلانتری بودم و اگر دهانم را باز کرده بودم الان توام تو کلانتری به سوالات مامورا باید جواب می دادی که با این حرفش غلام را وادار به سکوت می کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا