خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال حکم رشد از شبکه سه

سریال حکم رشد یک ملودرام پلیسی و‌ خانوادگی است که به موضوعات فرهنگی و آسیب‌ های اجتماعی توجه ویژه دارد. خلاصه داستان قسمت هفدهم سریال حکم رشد را در ادامه این مطلب از سایت جدولیاب مطالعه می کنید با ما همراه باشید.

قسمت هفدهم سریال حکم رشد

نامی که از تیراندازی ترسیده، روی تخت خوابش برده و حالش بد است، غلام می خواهد آن ها را به خانه بفرستد که سایه می گوید تا وقتی که این زن این جاست من از این جا نمیرم …
غلام با اعصاب خورد از اتاق بیرون می رود که مامان توران بیرون می رود و می بیند که محبوبه هم کنار غلام نشسته است. مامان توران به آن ها می گوید اگر این جا ناامنه برای بچه های محبوبه هم ناامنه که قبل از غلام، محبوبه می گوید من و بچه هایم به این وضع عادت داریم و غلام هم می گوید من حرفمو زدم باید از این جا برین و خودش هم می رود.
مامان توران به داخل خانه می رود و بچه های محبوبه را حاضر می کند و خودش را هم مجبور می کنه تا با هم به هوا خوری بروند.
پلیس ها در خانه زیبا همه جا را می گردند که ذبیح هم بهش می گوید که به شوهرت بگو جرمش سنگین تر شده و رو پلیس اسلحه کشیده و از آن جا می روند.
بعد از رفتن پلیس ها زیبا به افشین زنگ می زند که او می گوید دیگر به این خط زنگ نزن و بدون این که کسی متوجه بشه خودتو به من برسون و تلفن را قطع می کند.
مامان توران، ماشین گرفته و آن ها را سوار می کند، بعد از چند دقیقه محبوبه از او می پرسد به کجا می روند که مامان توران حرف نمی زند و او شروع به کولی بازی در می آورد و راننده را تهدید می کند که اگر ماشین را نگه ندارد خودش را پایین می اندازد.
راننده ترسیده ماشین را نگه می دارد که محبوبه و بچه هایش از ماشین پیاده می شوند، مامان توران به دنبال محبوبه می رود و با او شروع به بحث می کند که صبر محبوبه تمام می شود و می گوید پول ها برای غلام بود و هاشم برای غلام کار می کرد.
مامان توران شوکه شده و با حال بد به سمت ماشین می رود، محبوبه هم به دنبالش می رود تا آرامش کند اما مامان توران هیچی نمی گوید و سر جایش می نشیند.
آن ها به تهران بر می گردند و محبوبه هم می گوید قرار نبود این حرف ها را به شما بزنم، وسایلمو جمع می کنم میرم خونه خودم تا سایه از این جا بره ولی دوباره برمی گردم.
محبوبه وسایلش را جمع می کند از خانه بیرون می رود، سایه از مامان توران می پرسد چی بهش گفتی که رفت ولی او هیچ چی نمی گوید و تنها میگه ما نمی مونیم تا غلام بیاد، گفتی محبوبه از این جا بره میری حالا حاضر شو تا بریم.
زیبا خودش را به افشین کافر رسانده است که افشین یکی از نوچه هایش به اسم امید را بیرون می فرستد تا مطمئن شود که کسی تعقیبش نکرده…
بعد از رفتن امید، افشین رو به زیبا می گوید باید غلام را به هر ترفندی که شده به خانه ات بکشونی…
غلام با دو نفر دیگر به خانه زیبا می رود، زیبا شروع به صحبت درباره زن و بچه غلام می کند که با روی ترش غلام او را به نشستن دعوت می کند.
افشین کافر برای نوچه هایش حرف می زند و آن ها را شیر می کند تا به اسم غلام خرابکاری کنند و خودش هم با ۳ تا از اراذل و اوباش به در خانه پروفسور می رود.
افشین کافر بهش می گوید که به جلاد مدعیان منطقه سلام کن و بعد عربده می کشد غلام که اراذل همراهش می گویند پر و می روند، پروفسور هم پشت سر آن ها تف می اندازد…
منصور به نوید ۵۹ زنگ زده و خبر از اوضاع محل می دهد. نوید که خانه خواهرش است، سریعا به غلام زنگ می زند و با جواب ندادنش به سمت محل می رود.
پلیس ها همه راه افتادند…
زیبا به غلام می گوید که دست زن و بچه اش را بگیرد و از این محل ببرد من حریف کینه افشین به تو نمی شم که غلام می گوید من محلمو پر شال کسی نمی ذارم و آن جا می رود که بهش خبر میدن نوچه های افشین به اسم غلام محل را بهم ریخته اند.
ذبیح و نیرو هایش جلو غلام را گرفته اند که ذبیح می گوید محل را غلام گویان بهم ریختند … غلام هم خونسرد می گوید معروفیت این مشکلات را دارد که ذبیح گمان می کند او حرف هایش را به شوخی گرفته و با غلام تند برخورد می کند و می گوید همه شون و گرفتم الا گنده لاتشون ولی غلام میگه آدم فروشی تو مرام من نیست و ذبیح او و رفقاش رو هم دستگیر می کند.
فراز در خانه غلام خوابیده است که افشین کافر و دو تا از نوچه هایش به آن جا می روند و او قبل از آن که ببیننش قایم می شود و به ذبیح خبر می دهد.
نوید ۵۹ بی خبر از همه جا به داخل خانه غلام رفته است که افشین کافر جلوش سبز می شود و نوچه هایش نوید را می گیرند و افشین بهش میگه اگه نمی کشمت واس خاطر صدقه سری زیباس تا محل و با تو بچرخونم و اگر قبول نکنی می کشمت که نوید ۵۹ با خونسردی می گوید پس قرار کلاغ بشینه جای عقاب و قار قار کنه …
افشین به نوچه هاش میگه نوید را به آشپزخانه ببرد تا زنده بماند و مردن اربابش را ببیند و همان لحظه غلام با موتورش داخل حیاط می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا