خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال فرمانروای نقابدار از شبکه ۵

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت چهاردهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار از شبکه پنج را خواهیم داشت، با ما همراه باشید. فرمانروای نقابدار داستان ولیعهدی به نام لی سان را روایت می کند که با جامعه پیونسوهوه که قدرت مطلق بر پادشاهی را در اختیار دارد می جنگد و …

قسمت چهاردهم سریال کره ای فرمانروای نقابدار

کاهون یک روز از ولیعهد فرصت می گیرد تا دیرتر برود و چونگ بون هم به ولیعهد قول می دهد آن ها را تا مخفیگاه همراهی کند.
ولیعهد تصمیم گرفته با کاهون صحبت کند و واقعیت را برایش تعریف کند، چونگ بون هم او را تایید می کند و می گوید خانم کاهون حتما شما را درک می کند و می فهمد که چرا این اتفاق افتاده است.
روز بعد
کاهون در کناری نشسته فکر می کند که ولیعهد به کنارش می رود و با هم قدم زنان به آرامگاه حاکم هان، پدر کاهون می روند و کاهون برای پدرش تعریف می کند که به دیدار فرمانروا رفته بوده و او را همدست با گروه پیونگسون می خواند و از پدرش می خواهد که مراقب آقای چونگ سو یا همان ولیعهد واقعی باشد که این کارش باعث می شود جانشین سکوت کند و حرف هایی که قصد داشت بهش بزند را نگوید…
فرمانروای دروغین وقتی که می فهمد مادر و خواهرش به همراه خانم کاهون می خواهند از آن جا بروند به محافظش دستور می دهد که با لباس های مبدل به دیدار خانواده اش بروند.
فرمانروا خواهرش را می بیند و او را بغل می کند که سر و کله دموک پیدا می شود و با حرف هایش تهدیدش می کند که پادشاه دروغین بهش التماس می کند تا کاری با خانواده اش نداشته باشد و دموک هم از فرصت استفاده می کند و می گوید به زودی شما را در قصر می بینم.
ولیعهد و چونگ بون که از راه رسیده اند و شاهد حرف های ایل سون و دموک هستند کومول را با خودشان در جایی قایم می کنند و بعد از رفتن دموک، ولیعهد از طریق کومول پیغامی به فرمانروا می رساند.
ولیعهد و چونگ بون تمام اتفاقی که افتاده بود را برای استاد اوبو تعریف می کنند و او می گوید که من از طریق کومول برای اولین روز ماه ساعت ۸ شب باهاش قرار گذاشتم…
استاد اوبو کارش را احمقانه می خواند اما ولیعهد می گوید که ایل سون بخاطر من تو این وضع افتاده است و نمی توانم نادیده اش بگیرم و استاد اوبو می گوید باید شخصیت ارباب تجار دوره گرد را حفظ کنی تا لو نروی…
کاهون تصمیم گرفته به قصر برود و بانوی دربار بشود که مادر کومول با شنیدن این خبر به دنبال ارباب جوان می رود و او را هم مطلع می کند اما ولیعهد دیر می رسد و کاهون وارد قصر شده است و بانوی دربار است.
ملکه مادر با کاهون به دیدار فرمانروا رفته است و می گوید از امروز او خدمتکار شما است و بعد از آن کاهون را مرخص می کند و ملکه به او می گوید آیا شما طرف من هستی یا دموک که با سکوت او ادامه می دهد ژنرال جین در راه آمدن به پایتخت است.
ارباب دموک، هاگون رئیس جدید گروه پیونگسون را صدا می کند تا به درخواست های اعضایش گوش کند و آن ها را رسیدگی کند.
اول از همه هاگون اداره مزرعه گل را به پدرش می دهد و بعد به صحبت های بقیه گوش می دهد.
ارباب دموک با یکی از نیرو هایش درباره رفتار عجیب هاگون حرف می زند و می گوید که به خاطر برگشت ناگهانی او این کار را انجام دادم تا سر از کارش دربیاورم.
ولیعهد و چونگ بین باهم حرف می زنند و می خواهند برای پیدا کردن مزرعه از فروشندگان دوره گرد استفاده کنند و محافظ ولیعهد بهش می گوید امروز اول ماه است و باید به دیدار سون بروید و ممکن است بتوانید خانم کاهون را هم ببینید.
ولیعهد به دیدار فرمانروا رفته است، قبل از رفتن به اتاق فرمانروا هاکون را می بیند اما هاکون هیچ تلاشی برای حرف زدن با او نمی کند و به جلسه بانوان دربار می رود.
ولیعهد و امپراطور که به خوبی یکدیگر را شناخته اند، با هم به صورت رمزی حرف می زنند و در آخر ارباب تجار دوره گرد یا همان ولیعهد کاهون را به رنگین کمان تشبیه می کند و فرمانروا اظهار بی اطلاعی می کند و می رود.
کاهون به جلسه بانوان دربار رفته است و دختری که در خانه شان کنار یانگ بود را به عنوان بانوی عالی رتبه قصر می بیند و متعجب به هم نگاه می کنند. بعد از رفتن همه بانوان قصر، کاهون به مقابل آن خانم می رود و ازش می پرسد که یانگ نه سواد درست حسابی داشت نه نقاشیش انقد خوب بود چرا شما اون نقشه را کشیدید و به جناب چونگ سو دادین؟ او جواب درستی نمی دهد و می گوید آن ها به خواست خودم نبود و مجبور بودم که این کار را انجام بدهم و در آخر اسم جزیره گیونکی را روی کاغذ می نویسد و می رود.
بانوی عالی رتبه قصر به پشت در اتاق پدرش رفته است و می گوید چرا شما با ولیعهد همکاری نمی کنی که پدرش احمق خطابش می کند و می گوید اون هم پسر همان خائن است و هرگز نباید با دموک، ملکه مادر و ولیعهد همراه شویم و از نظر ما فرمانروایی وجود ندارد.
ولیعهد بعد از دیدارش با فرمانروا حسابی به فکر فرو رفته و به صحبت های او فکر می کند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا