خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال حکم رشد از شبکه سه

سریال حکم رشد یک ملودرام پلیسی و‌ خانوادگی است که به موضوعات فرهنگی و آسیب‌ های اجتماعی توجه ویژه دارد. خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال حکم رشد را در ادامه این مطلب از سایت جدولیاب مطالعه می کنید با ما همراه باشید.

قسمت یازدهم سریال حکم رشد

سودابه به داخل خانه غلام رفته است که منصور و نوچه های غلام را می بیند و پشت دیوار قایم می شود.
بعد از رفتن آن ها خودش را به سلطان می رساند و بهش کارت بانکی را می دهد و ازش می خواهد که فرار کند تا دست افشین و زیبا بهش نرسد.
سلطان به حرف های سودابه گوش نمی دهد و می گوید غلام به من پناه داده به آدم فروش پناه داده توام هر چه سریعتر برو از این جا بیرون…
فراز به همراه یک نفر دیگر دم یک آرایشگاه رفته است و به صاحبش می گوید که از غلام برایت خبر آوردم و به داخل می رود و به خاطر آدم فروشی او را کتک می زند که مامور ها سر می رسند.
مامان توران به همراه سایه و نامی در ماشین هستند و مامان توران ازش می خواهد که باهاش درد و دل کند و هر چه دلش می خواهد از غلام بگوید که سایه می زند زیر گریه و می گوید از وقتی که غلام او سایه سرم شد و به در خانه غلام می روند.
غلام و نوید با موتور از راه می رسند و مامان توران به او می گوید که ما با تو قهریم و نه غلام نه جد و آباد غلام حق ندارند نزدیک ما بشن و هر وقت غلام آدم شد بر می گرده به خونش و سوار ماشین سایه می شوند و می روند.
غلام رو به نوید می گوید طاقت از دست دادن مامان توران را ندارم و به داخل خانه می رود.
مامان توران قبل از آن که با سایه به خانه برود ازش می خواهد او را به خانه ذبیح ببرد تا چیزی بهش بگوید.
مامان توران، سایه را بهش نشان می دهد و می گوید این ها زن و بچه غلام هستند، حتی اگر شده زمین و زمان را به هم بریز تا این وصلت سر نگیرد و پول های توی دیوار برای خود هاشم بوده است و سوار ماشین می شود و می رود.
بعد از رفتن مامان توران، ذبیح داخل حیاط روی تخت می نشیند که زهره هم به کنارش می رود و باهاش حرف می زند تا از این همه آشوب خلاصش کند و با حرف هایش آرامش می کند.
مادر فراز که حسابی نگران بچه اش شده باهاش تماس می گیرد اما او جواب نمی دهد و دلش مثل سیر و سرکه می جوشد.
غلام در خواب سرفه می کند و حالش خوش نیست، نوید ۵۹ بالا سرش نشسته و به او نگاه می کند و به حیاط می رود و از ته دل برای وضعی که پیش آمده خدا را صدا می کند.
ذبیح به اداره پلیس رفته است و از همکارش درباره حمام محل سوال می کند که او می گوید پدرش صاحبش و می شناسم که آدم خوبی است. بعد از آن گزارش خرابکاری دیشب را می دهد و می گوید که شخصی به اسم فراز از نوچه های غلام شیشه های یک مغازه را پایین آورده است که ذبیح سریعا به داخل بازداشتگاه می رود.
غلام و نوید آماده شده اند تا به جلسه بروند و هر چه نوید ۵۹ سعی می کند جلویش را بگیرد موفق نمی شود.
افشین کافر و زیبا همه را جمع کردند تا جلسه تشکیل بدهند و هر کسی که آن جاست می گوید ما طرف غلامیم و به ما چه ربطی داره که غلام به کی پناه داده…
غلام و نوید به لوکیشن جلسه رفته اند اما به جای اعضای جلسه یک مشت اراذل و اوباش دورشون کرده اند و حسابی کتکشان می زنند.
افشین کافر به زیبا می گوید که غلام هیچ وقت به جلسه نمیرسه و حسابی هم قراره ادب بشه…
مردی به در خانه غلام رفته است و می گوید آدمای افشین کافر تو قهوه خونه فیلم کتک خوردن غلام و دست به دست می کنند و بهش می خندند که سلطان عصبی از خونه بیرون می زند تا حالشون و بگیرد.
سلطان به خانه رفته است و به نوید می گوید که اگر عقب بکشین، افشین عقب نمی کشه و منم قهوه خونه رو سوزوندم که غلام باهاش حرف می زند و می گوید من ته خطم اما تو برو مثل آدم زندگی کن و از ما و افشین کافر دوری کن…
غلام در حال صحبت با سلطان است و حالش خراب است که همان لحظه مامور ها از راه می رسند و ذبیح وقتی که می بیند غلام در را باز نمی کند دستور می دهد تا نیرو هایش از دیوار بالا بروند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا