خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۰۲ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۰۲ سریال ترکی رامو
ییلدریم به رامو میگه چیشد؟ انگار روح دیدی! رامو میگه نه فقط تعجب کردم. ییلدریم باهاش حرف میزنه و میگه بیا باید باهم بریم یه جا، رامو پشت سرش راه میوفته که سردرگمه و نمیدونم قراره چی بشه. کوکسال تو بیمارستان میمیره که دوعو با پریشانی و بهم ریختگی بیرون میزنه و با چشمانی پر از اشک به خاطراتش با پدرش فکر میکنه نهیر بهش زنگ میزنه که دوعو جواب نمیده. رامو با ییلدریم به یه رستوران میرن که رامو میگه گرسنه ام نیست ییلدریم میگه حالا کی گفت میخوایم چیزی بخوریم؟ آنها به اتاقی میرن که رامو چند نفر را اونجا میبینه و ییلدریم میگه برو پیششون وایسا. حسن به خاطر چیچک که بهش تو بیمارستان گفت بابا تورفکر رفته و بهم ریخته سپس میره تو حیاط تا کمی فکر کنه ذهنشو جمع کنه. ییلدریم بهشون میگه من ییلدریم نیستم اسمم قدرته و به کاپیتان معروفی سپس ادامه میده که نباید کسی منو بشناسه و میگه بهم یه دلیل بگین که نکشمتون آنها وقتی نوبت بهشون میرسه یه دلیل میگن و خواهش میکنن که نکشتشون ولی او دستور مرگشونو میده و آدمش بهشون شلیک میکنه وقتی نوبت به رامو میرسه قدرت از اون میپرسه که تو چه دلیلی داری واسه زنده موندنت رامو میگه چون استانبول مال منه و بعد از کمی حرف زدن میگه من به تو احتیاج ندارم تو به من احتیاج داری از اولم نمیخواستی منو بکشی فقط خواستی ببینی من تو فشار باشم دست و پامو گم میکنم یا نه.
قدرت با شنیدن حرف های او میگه تو همون آدمی هستی که میخواستم جلوی روم باشه خوش اومدی به دریای بی کران و لبخند میزنه و میگه بریم به کارهامون برسیم. تو مسیر به مظهر میگه تو نیا دیگه این کارو با رامو حل میکنم مظهر قبول میکنه و ازشون جدا میشه. سیبل به حیاط پیش حسن میره و حسن بهش میگه تو هم شنیدی وقتی بهم گفت بابا؟ سیبل تایید میکنه که حسن واسش تعریف میکنه که واسه خیلی وقت پیشه من مست بودم و فقط همون یه شب بود ولی میدونم عفت بفهمه خیلی بهم میریزه سیبل میگه میدونم خود دلبر واسم تعریف کرد و باهم درباره این مسئله حرف میزنن. رامو با قدرت به یه رستوران رفته که رامو با دیدن افراد اونجا ازش میپرسه اینا کین؟ قدرت میگه برای به است آوردن استابول باید از همه اینا بگذری و سر میز میشینن و آنها برای از دست دادن برادرش ییلدریم باهاش ابراز همدردی میکنن که درباره برادرش حرف میزنه. مظهر با دلبر صحبت میکنه و ازش میپرسه که چیچک همه ی حرفامونو شنیده بوده؟ دلبر تایید میکنه و میگه میخواد باهاش روبرو بشه ببینتش مظهر میگه نمیزارم دلبر میگه منم نمیزارم ولی چیکارش کنم؟ همان موقع شریف با چیچک میاد سر میزشون میشینن.
رامو با قدرت از اونجا به یک جای دیگه میرن برای حرف زدن درباره کاری. مردی به اونجا میاد و میگه باید ۱۰۰میلیونو رد کنیم اونور قدرت از رامو میپرسه میتونی؟ رامو میگه میتونم ولی نه ۱۰۰ میلیونو بلکه ۲۲۰ میلیونو اون مرد فکر میکنه رامو واسه خودش میخواد ۲۰ میلیونو و میگه باشه رامو فرصت طلب و دندون گرد قدرت به رامو میگه خوشم نیومد رامو میگه خوشت نیاد من اون ۱۰ میلیونو واسه خودم نمیخوام واسه پلیس میخوام که ۱۰۰ میلیون از یه مرز دیگه به راحتی رد بشه اونا از نقشه اش خوششون میاد و میخندن و تشویقش میکنن. وقتی رامو و قدرت از اونجا میخوان برن یه نفر از تو قایق در حال حرکت به طرف رستوران شلیک میکنه که رامو جون قدرتو نجات میده قدرت میگه ممنونم جونمو نجات دادی به نظرت کی میخواست منو بکشه؟ رامو میگه معلوم نیست واسه تو بود یا من قدرت میگه شایدم هردومون و ازش میخواد سریعا پیداش کنه. رامو تو مسیر برگشت حشمت بهش زنگ میرنه و خبر میده که کوکسال مرده رامو کنار میزنه ماشینو و گریه میکنه…