خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۰۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۰۳ سریال ترکی رامو
مراسم خاکسپاری کوکسال شروع شده که رامو. سیبل از دور نهیر را میبینن و میرن سراغشو ازش میخوان از اونجا بره رامو میگه فکر نکن نمیدونم چیکارها کردی منتظر زمان درستشم و نهیر از اونجا میره. شریف و کاپیتان حرف میزنن و درباره اینکه کی جرأت کرده بهشون حمله کنن حرف میزنن و یه مظهر مضنون میشن. دوعو سر خاک پدرشه و آه میکشه و میگه با چه بار سنگینی رو دوشم ترکم کردی نهیر به اونجا رفته تا با دوعو صحبت کنه و باهاش همدردی کنه که دوعو بهش میگه دیگه جونی ندارم که بخوای باهاش بازی کنی نهیر میگه چیکار کردم؟ دوعو میگه چیکار کردی؟ یادت رفته چه کارهایی کردی؟ نهیر باهاش حرف میزنه و ازش میخواد دست از قولی که داده بود نکشه و میگه یادت رفته چه قولی دادی؟ قول دادی هیچ وقت دست از دوست داشتنم نکشی و همدیگرو بغل میکنن. مظهر و رامو با افراد سر میز جمع شدن و رامو به فیکو میگه سهم تو ۵٪ و ۲۵۰ میلیونو با کشتی های تو از مرز رد میکنیم سپس رو به برهان میگه ۲۵۰ میلیونم با کامیون های تو سپس رو به شریف میگه ۱۰ میلیونم آدم های تو با ماشین ولی خودت به پلیس خبر میدی جوری که آدم هات گیر نیوفتن وقتی پلیس با اونا درگیره پولهای دیگه از مرزهای دیگه رد میشه.
حسن به خاطر چیچک حسابی بهم ریخته و مدام هذیون و چرت و پرت میگه. رامو رو به بقیه میگه منو مظهرو تنها بزارین وقتی میرن مظهر بهش میگه چرا منو لو ندادی؟ رامو میگه چون هنوز احتیاجت دارم سپس طعنه میزنه که انقدر مقام کورت کرده که میخواستی کاپیتانم بکشی و تیر بارونش کردی! سپس باهم کل کل میکنن در آخر رامو میگه تا وقتیکه این کار تموم بشه یه کار جدید واسه خودت پیدا کن! سیبل با دلبر حرف میزنه و ازش میخواد تا باهمدیگه حرف بزنن درباره حسن دلبر میگه یه لوکیشن واست میفرستم بیا اونجا سیبل قبول میکنه. رامو ازش میپرسه که داری چیکار میکنی؟ سیبل واسش تعریف میکنه که میخواد مشکل داداش حسنو حل کنن. مظهر پیش شریف رفته که و بعد از کمی حرف زدن واسش فایل صوتی را پخش میکنه به عنوان تهدید که شریف میگه با این تهدیدا نمیتونی رئیس میز بشی! رامو با حسن حرف میزنه درباره ی ماجرای چیچک و دلبر و میگه حقیقت داره؟ حسن تعریف میکنه که ماجرارو که در آخر میگه اگه حقیقت داشته باشه چیکار کنم؟ رامو میگه یه راهی پیدا میکنیم واسش. کاپیتان به رامو زنگ میزنه و میگه چیشد؟ اگه نمیتونی رو قولت بمونی قول نده! رامو میگه سر نخو گرفتم تا آخر امشب اونارو واست میارم. سیبل سر قرار با دلبر میره و باهم حرف میزنن سپس راضیش میکنه با حسن حرف بزنه تا اونم واسش ماجرا روشن بشه سپس زنگ میزنه به حسن تا بیاد…