خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

سریال ترکی تازه عروس
سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۰۶ سریال ترکی تازه عروس

ترکمن و مسلم بالاسر حسن کور تو انبار رفتن و استرس دارن که چرا حسن کور به هوش نمیاد! آنها استرس میگیرن و با سردرگمی سریعا اونو به بیمارستان میرسانند. گلستان به اتاقشان میره و به اسکندر میگه من خسته شدم و از کارهایی که کرده خودشو ناله نشون میده که اسکندر میگه خودتو اونجوری نکن به خاطر چهارتا ظرف شستن تو ریسک نمیکنم که از این اموال دست بکشم. قلندر و کامیل در حیاط در حال قدم زدن هستند که با ترکمن با عجله و ترس پیششون میره و میگه حسن کور داره میمیره آنها به انبار مسلم میرن و ازش می پرسند که چی شده؟ مسلم میگه به اسرار ترکمن بهش برق وصل کردیم تا شاید چشماش بینا بشه اما بیهوش شده و چشاشو باز نمیکنه آنها سریعاً به بیمارستان میبرنش. دکتر ازشون میپرسه که چه اتفاقی افتاده ترکمن ازش میپرسه که حالش چطوره دکتر میگه قلبش ضربانش خوبه ولی بیهوشه و به کما رفته معلوم نیست یک روز دیگه بهوش بیاد یا دیگه اصلا به هوش نیاد ترکمن زیر گریه می زنه که دکتر دلیلشو می پرسه که چه اتفاقی افتاده قلندر میگه سهواً برق گرفتش اما مسلم میگه نه برق بهش وصل کردم و ماجرا را برای دکتر تعریف میکنه قلندر و کامیل هرچی چشم و ابرو میان که ادامه نده مسلم کار خودشو میکنه دکتر تعجب میکنه و از اونجا میره‌. قلندر و کامیل کنار تخت حسن کور نشستن ک با همدیگه در حال صحبت کردند که یک دفعه حسن کور سر جاش میشینه قلندر و کامیل شوکه میشن و میگن که چه اتفاقی افتاده؟ چه جوری بیهوش شده و چه جوری الان دوباره به هوش اومده! حسن کور میگه وقتی دیدم ترکمن و مسلم دارند زیاده روی می کند با علم کنگ فو خودمو بیهوش کردم قلندر میگه خوب الان که حالت خوبه پاشو بریم ترکمن و مسلم را از بازداشتگاه دربیاریم حسن کور میگه باشه ولی اگه اجازه بدین بزارین یک شب اونا بازداشتگاه بمونن قلندر قبول میکنه.

آفت با گوکان در حال صحبت کردن هستند و میگن که بیا تا مامان عایشه نیومده برگردیم خونه همان موقع عایشه با گریه از راه میرسه آفت و گوکان با دیدن او جا می خورند و ازش میپرسن که چی شده او میگه قلندر تصمیم گرفته که معتبر را عقد رسمی کنه سپس از آنها می‌خواهد تا برگردند به عمارت اما گوکان میگه من می خوام مستقل باشم عایشه قبول میکنه و میگه میتونیم بریم اونجا زندگی کنیم ولی برای کار برگرد همینجا و مستقل کارتو انجام بدی جفتشون قبول می کنند و به طرف عمارت برمیگردد. گوکان پیش قلندر میره و بهش میگه که می خوایم برگردیم به عمارت او قبول میکنه و میگه فقط خودت میخوای برگردی یا نه گوکان میگن هر سه تامون می خوایم برگردیم قلندر با روی خوش قبول میکنه و میگه اینجا خونه شما هم هست رفتنتون کلا از اول اشتباه بود گوکان دست قلندر و کورکوت را می بوسد و برادر ها همدیگر را در آغوش میگیرند. کورکوت سراغ مسلم و ترکمن را میگیره قلندر میخواد حرفو عوض کنه که بلا میگه اونا بازداشتگاهن کورکوت دلیلشو میپرسه که قلندر میگه انگار به حسن کور برق وصل کرده بودند کورکوت حال حسن را میپرسه که قلندر میگه خوبه فردا هم مسلم و ترکمن آزاد میشن. کامیلا وارد اتاق می شه و به قلندر میگه اومدم امانتیمو ببرم قلندر میگه بفرمایید و به کامیل اشاره میکنه ولی کامیل بهش میگه تا زمانی که رفتارتو درست نکنی و اصلاح نشی من باهات قهرم کامیلا با ناراحتی از اونجا میره بلا به کامیل میگه زیاده روی کردی مامان ناراحت شد اما کامیل میگه که باید رفتارشو درست کنه سپس به قلندر میگه که میخواد شب را پیش اون بمونه قلندر قبول می کنه.

فرهاد کارش در شرکت تمام شده و میخواد به عمارت برگرده اما افراد باران ازش رمز شب را می خوان فرهاد که نمیدونه چی بگه نمیزارن وارد عمارت بشه کلافه میشه و به باران زنگ میزنن دیلان که کنار باران و شیرین بود وقتی میفهمه که فرهاد اومده میخواد از اونجا بره که باران جلوشو میگیره و میگه میخوای بری سر قرار با اون پسره.شیرین برای اینکه دیلان را بفرسته و بتونه بره پیش فرهاد با باران بحث میکنه و از دیلان میخواد تا اونارو با هم دیگه تنها بذاره او از خدا خواسته قبول میکنه و از اونجا میره عایشه در اتاقش گریه میکنه که قلندر پیشش میره و ازش میپرسه چی شده او میگه قرار معتبر را عقد رسمی کنی از طرفی هم آسیه را خانوم عمارت کردی برای من هیچی نمونده جز خودت قلندر میپرسه منظورت چیه میگه یعنی اینکه دیگه نباید به اتاق معتبر و آسیه بری دیگه نباید با کسی تقسیمت کنم قلندر قبول میکنه و او را دلداری میده که آروم باشه عایشه خوشحال میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا