خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۰۸ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۰۸ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۰۸ سریال ترکی تازه عروس

دایی باران بهش میگه برای قلندر یه پیغام دارم اونم این که برو بهش بگو ما دخترشو دزدیدیم بیاد اینجا تا باهمدیگه به تفاهم برسیم. باران بعد از قطع تماس با ناراحتی و ترس به نازگل که کنارشه میگه. اونم نیز به آشپزخانه میره و این خبرو بهشون میگه آسیه شوکه میشه و با ترس میگه چی؟ معتبر با طعنه بهش میگه اینم که هم در حال دزدیده شدنه! آسیه با معتبر دعواش میشه که در آخر ترکمن از نازگل میخواد تا درست تعریف کنه ببینه که چیشده نازگل میگه از اونجایی که من همه چیزو میفهمم از دایی باران پرسیدم انگار شیرین میخواسته بیرون بره که باران سعی کرده جلوشو بگیره اما اصلا به حرف اون گوش نداده. کامیل و بلا را به یک انبار بردن هر دوی آنها را با طناب بستند و دهانشان را هم بستند. کامیل وقتی به هوش میاد به زور خودشو پیش بلا میرسونه و با تکان دادنش او را به هوش می اورد همان موقع دو مرد که آنها را دزدیده اند وارد انبار میشن و به بوران زنگ میزنن و میگن که شیرین و مرد نگهبان اون را گرفتن دوران میگه می خوام با شیرین صحبت کنم اما وقتی دهانش را باز میکند اون میگه که من شیرین نیستم این مرد هم پاپیتو من هستش او از آنجایی که فکر میکنه پاپیتو اسمه و دوست پسر شیرین هستش به افرادش میگه که هر کاری که می خواهند بکنن آنها کامیل را به حیاط می برند و برای این که کی اونو بکشه شیر یا خط می اندازند در تمام مدت کامیل با سر و بدنش می خواد چیزی را به آنها به آنها تصمیم می گیرند قبل از اینکه بکشنش بزارن حرفشو بزنه به محض باز کردن دهانش کامیل میگه من پدر بلا هستم پاپیتو یعنی پدر آنها جا می خورند و او را به انبار برمیگردند.

مسلم وقتی با کورکوت تنها میشه از فرصت استفاده میکنه و بهش میگه من یه بدهی دارم میترسم اینجا را پیدا کنند و بریزن به هم. کورکوت میگه تو هم جزئی از خانواده من هستی بگو چقدر بدهی دارید تا کمکت کنم اسکندر میگه بیست هزار تا کورکوت او را به اتاق گاوصندوق میبرد و بعد از دادن پول بهش رمز گاوصندوق را بهش میگه قلندر در حیاط به پسر هایش و برادرش میگه که شما احتیاج نیست بیاین اتفاقی برای من نمیافته من یک طایفه پشتم هستش سپس کورکوت براش آرزوی موفقیت میکنه و میگه برو دختر منو برگردون. بعد از رفتن آنها مرد های عمارت در اتاق با هم دیگه حرف میزنن و میگن که نباید پدرمونو میذاشتیم تنها بره کورکوت بهشون میگه او برای این تنها رفت که برای شماها اتفاقی نیوفته اسکندر که خودشو عصبانی نشون میده به حیاط میره. همان موقع باران با افرادش در حال دعوا کردن است که چرا نتونستن از شیرینش محافظت کنند اسکندر با شنیدن این حرف ها از عشق او نسبت به شیرین مطلع می شود و به خاطر اینکه یه کاری کنه آنها به همدیگه برسد از باران پول میگیره اونم ۲۰ هزار لیر. همان موقع دیلان پنهانی در حال رفتن به انباری است که اسکندر میبینه و سر باران را گرم میکند تا او راحت بره بعد از رفتن باران او به انباری می رود و متوجه می شود که او هم با فرهاد سر و سری داره و بهشون میگه پول میگیرم کاری می کنم که به همدیگه برسین فرهاد ازش میپرسه که چقدر پول میخواد اسکندر میگه بیست هزار تا فرهاد جا میخوره و میگه من این همه پولو از کجا بیارم خیلی زیاده دیلان با دلخوری میگه ۲۰ هزارتا خیلیه؟ اصلا ۲۰ هزارتا عددیه در قبال رسیدم به من؟ اسکندر دلش به حالشون میسوزه و میگه چون نداری تو ۲۰۰۰ تا بده فرهاد جیباشو میگرده و میگه من الان ۳۰۰ لیر بیشتر ندارم اسکندر میگه باشه قبول می کنیم بقیه اش رو بعدا بیار بده او نیز قبول میکنه و دیلان حسابی خوشحال میشه.

نازگل کنار بقیه نشسته که بوران دوران به نازگل زنگ میزنه و خبر میده که افرادش اشتباهی قلندر را هم گروگان گرفتن نازگل جا میخوره و با تعجب و ترس میگه چی؟ چرا بابا قلندر را گرفتی دیگه؟ بقیه با شنیدن این موضوع شوکه میشن خان تلفن را از نازگل میگیره و شروع میکنه به تهدید کردن. بوران گوشی را قطع میکنه و خان میگه نمیشه اینجوری بشینیم دست رو دست بزاریم قلندر خان بزرگ را دزدیدند سپس برادرها به همراه باران و مسلم و اسکندر با هم نقشه می ریزند و با پوشیدن لباس های کماندو طبق نقشه کشیدن به حیاط میرند تا وارد عملیات بشن. همگی یک به یک پیش انها میان و واسشون آرزوی موفقیت می کنند و ازشون میخوان تا شیرین و قلندر خان را به عمارت برگردانند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا