خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

خلاصه داستان قسمت ۱۰ سریال ترکی تازه عروس

شب تمام مدت بلا بالاسر قلندرخان نشسته و در حال خواندن کتاب می باشد که هازار به اونجا میره و بلا را صدا میزنه سپس بهش میگه من بدون تو نمیتونم بخوابم و ازش میخواد تا از اونجا برن اما بلا بهش میگه من نمیتونم عزیزم قول دادم باید تا صبح بالاسر باباجون باشم دلم نمیاد تنهاش بزارم. هازار به زور میبرتش که همان موقع معتبر، عایشه و آسیه به اونجا میرن که قلندر از سر و صدای آنها بیدار میشه و میگه اینجا چخبره؟ چرا اومدین اینجا؟ آنها میگن اومدیم به آقامون سر بزنیم مگه بد کردیم؟ معتبر بهش میگه بیا سنگ عروسی که به سینه میزدی نصفه شب تنها ولتون کرده رفته گرفته خوابیده! قلندرخان بلا را صدا میزنه که همان موقع بلا میاد و میگه اینجام پدرجون چیشده؟ آنها با بلا بدرفتاری میکنن و میگن که قرار بود از آقا مراقبت کنی پس کجا بودی؟ بلا میگه همین الان رفتم سریع اومدم! قلندر کلافه میشه و بهشون میگه بس کنین ساکت بشین دیگه! از اینجا برین میخوام بخوابم! خواهش میکنم برین! بعد از رفتن آنها قلندر به بلا هم میگه تو هم برو پیش شوهرت دخترم اما بلا میگه نه نمیتونم تنهاتون بزارم تا صبح میمونم پیشتون قلندر قبول میکنه. فردای آن روز بلا برای قلندر خان سوپ درست میکنه و میبره واسش قلندر خوشحال میشه و میخواد خودش بخوره که بلا نمیزاره و میگه خودم میخوام تو دهنتون بزارم قلندر قبول میکنه. نازگل به آشپزخانه میره و میگه بلا شده نورچشمی آقا! دیگه ماهارو هم نگاه میکنه عایشه میگه من یه فکری دارم آنها میگن چه فکری؟ عایشه نون برمیداره و میگه این کیه؟ تازه عروس! سپس پیازچه را در دستش میگیرد و میگه این چی؟ قلندرخان! سپس نام را دور پیازچه میپیچد و بهش میگه حالا چیشد؟ تازه عروس قلندرخان را تو مشتش گرفته! سپس پیازچه را درمیاره و میخوره و میگه حالا چی؟ همونجوری که او داره از تو همه چیز را در دست میگیره ما هم از همونجا بهش ضربه میزنیم ببینیم آقا مارو انتخاب میکنه یا اون  تازه عروس!

قسمت ۱۰ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۰ سریال ترکی تازه عروس

سپس همگی دوباره پیش قلندر خانه میرن. آنجا بحث دوست داشتن را پیش میکشند که قلندر به خاطر اونا حسابی کلافه شده و سکوت کرده سپس بلا بهشون میگه ای وای! ساکت بشین دیگه! نمیبینین حالش خیلی مساعد نیست حتی نمیتونه حرف بزنه؟ عایشه میگه باشه آقا شما با سر بهمون نشون بدین که دوستمون دارین یا نه؟ میخواین بمونیم یا بریم؟ مثلا اگه یه پلک بزنین یعنی بریم و دوتا پلک یعنی بمونین! قلندرخان پلک اول را میزنه و چون که میخواد آنها برن همه ی تلاششو میکنه تا پلک نزنه. معتبر میگه من فهمیدم دیگه آقا نمیخواد اینجا باشیم سپس به طرف اتاقش میره و شروع میکنه به جمع کردن لباس هایش و نازگل سعی میکنه تا مانع رفتنش بشه و میگه میخوای بری عرصه را باز کنی واسه بلا؟ معتبر میگه نمیخواد دیگه منو واسه چی باید بمونم؟ از طرفی عایشه با گریه لباسها و وسایلش را جمع میکند آفت با چرب زبانی سعی می‌کند تا مانع رفتنش بشود اما موفق نمی شود. آسیه در اتاقش با غرغر کردن وسایلش را جمع میکند که شیرین باهاش حرف میزنه و میخواد که از اونجا نره اما آسیه با عصبانیت چمدان را از دستش میگیره و میگه تو دخالت نکن و هر سه نفر آنها با چمدان جلوی قلندر خان می ایستند و به قلندر خان میگن که ما داریم میریم اما او حتی بهشون نگاه نمیکنه. خواهر قلندر خان به آنها میگه حالا خان مریضه این کارها چیه دیگه؟ برگردین اتاق هایتان اما آنها از آنجا میرند. وقتی به حیاط می رسند معتبر و آسیه به عایشه میگن طبق نقشه تو از عمارت اومدیم بیرون حالا باید چیکار کنیم؟ عایشه میگه از اینجا به بعدش دیگه درباره‌اش فکر نکردم آنها کلافه و عصبی میشن و پشیمان میشوند که چرا به حرف او گوش دادند.

معتبر به طرف خانه پدریش میرود و عایشه به همراه آسیه به طرف جاده می رود تا از آنجا به طرف شهر بروند. تو مسیر کامیونی آنها را سوار می کند وقتی بین راه متوجه می‌شوند که راننده کامیون قصد دزدیدن آنها را دارد از ماشین پیاده می شوند. بعد از رفتن آنها از عمارت قلندر خان از جایش بلند میشود که بلا جا میخوره و میگه شما چرا انقدر یکدفعه ای خوب شدین؟ سپس ازش میخواد تا کمی بیشتر استراحت کند اما قلندر میگه بیشتر از هر وقتی الان خوبم و ازش میخواد تا لباس هایش را بیاورد. بعد از پوشیدن لباس هایش به طرف خانه ی کامیل میره و بهش پیشنهاد میده تا باهم دیگه به بیرون برن تا جاهای دیدنی آنجا را بهش نشون بده کامیل خوشحال میشه و از آنجا میرن. معتبر وقتی پیش دیلان و باران میرسد میبینه که باران حسابی عصبیه و وقتی دلیلشو میپرسه بهش میگه که قلندر خان داشت او را تو زندان می انداخت و با قید وثیقه الان آزاده. دیلان به معتبر میگه چرا با ساک اومدی نکنه میخوای اینجا بمونی؟ معتبر میگه اینجا خونه پدریمه هر وقت بخوام میام هر وقت بخوام میرم باران عصبی میشه و میگه خودمو الکی با شماها قاطی کردم و باعث شد این بلاها سرم بیاد و کمی با هم دیگه بحث می کنند معتبر ناراحت میشه و از اونجا میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا