خلاصه داستان قسمت ۱۱۶ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۱۶ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۱۶ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۱۶ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۱۶ سریال ترکی تازه عروس

قلندر وقتی از تونل زیر تخت شیرین رد میشه به انبار مسلم میرسه. قلندر میفهمه که ترکمن و مسلم و اسکندر به عمارت اومدن و تو انبار مسلم هستن. او سرشون داد میزنه و میگه شما اینجا چیکار میکنی؟ کورکوت میگه من بین بچه هام فرقی نمیزارم مسلم میگه اینجا قلمرو منه و تو نمیتونی دخالت کنی که کی باشه و کی نباشه و مسلم ژمیخواد خودشو بکشه و به خودش۳۲ شلیک کنه که دیلان اسلحه شو میگیره و نمیزاره همچین کاری کنه سپس خان میاد و جلوشو میگیره باران بهش میگه منو تا جایی که میتونی کتک بزن خان هم شروع میکنه به مشت زدن بهش. قلندر وقتی به داخل عمارت برمیگرده به تراس میره که میبینه هازار و بلا و کامیل با چراغ های ال ای دی تو حیاط نوشتن که بابا قلندر جون مارو ببخش قلندر با دیدن اونا میگه شما هنوز اینجایین؟ هنوز امید دارین که ببخشمتون؟ اینا چیه دیگه؟ بلا دوباره ازش میخواد آنها را ببخشه سپس کامیل میگه فامیل جون منو هم نمیبخشی؟ قلندر میگه نه از اینجا برین سپس جمیل را صدا میزنه و بهش میگه این چراغ هارو از روی زمین جمع کن و از عمارت اینارو بیرون کن! سپس بالست به طرفشون پرت میکنه که هازار میگه سریع بریم که وضعیت خوب نیست. بعد از فتنشون قلندر به جمیل میگه نیازی نیست اینارو جمع کنی بزار باشن. ترکمن در عمارت پیش قلندر میره که کنار نوه هاش نشسته تا تکالیفشونو انجام بدن. ترکمن به قلندر میگه منو ببخش داداش نمیخوام تو قلمرو مسلم دیوو۴۴۷نه باشم میخوام پیش تو باشم!  و جیلان به قلندر میگه میخوایم بازی کنیم و ازش میخوان تا باهاشون ی کنه ولی قلندر بهشون میگه بازی میکنم ولی نه با شماها سپس ازشونخ۷ میخواد تا برن مسلم و اسکندر را بیارن واسش. ترکمن مسلم و اسکندر را میاره و قلندر بهشون میگه میخوایم بازی کنیم هستین یا نه؟

سپس پاچه ی شلوار جفتشونو بالا میده و قلندر شروع میکنه به پاهای اونا ضربه زدن انها باید با چوبی که در دست دارن ضربه هایش را مهار کنند. آنها موفق نمیشن که حداقل یه ضربه به پاهاش بزنن ولی قلندر به این بهانه خودشو خالی میکنه و پاهای انها را کبود میکنه‌. کامیل در قلندر خانه خوابیده از طرفی کامیلا به گردنش سنگی بزرگ وصل کرده و رفته روی پل سنگی تا خودکشی کنه او منتظر زنگ کامیل است تا پیشش بره و اونو از خودکشی منصرف کنه.  وقتی میبینه خبری نیست خودش به کامیل زنگ میزنه اما گوشی از دستش میوفته رو زمین کامیل میبینه یه شماره ناشناس بهش زنگ زده و حرفم نمیزنه او تماس را قطع میکنه و میخواد بخوابه که برگه ای نظرش را جلب میکنه. او با دیدن نامه میفهمه که از طرف کامیلاست وقتی نامه را میخونه میفهمه که کامیلا نوشته الان که داری نامه را میخونی من دیگه مرده ام رفتم بالای پل سنگی خودمو انداختم پایین سپس ازش خواسته بوده که حداقل یه جای درست و حسابی اونو دفن کنه. بلا از راه میرسه و میگه اون چیه تو دستت؟ سپس نامه را میخونه و با ترس و اضطراب میگه پاشین الان باید بریم رو پل. وقتی به اونجا میرسن میبینن که کامیلا رو پل ایستاده و همه دورش جمع شدن و میخوان که زودتر خودشو بندازه پایین. کامیل از راه میرسه و میپرسه اینجا چخبره کامیلا میگه جرم من فقط دوست داشتن توعه و بدون تو نمیتونم زندگی کنم و میخوام خودمو از اینجا بندازم پایین تا غدای ماهی ها بشم کامیل میگه ولی اینجا غذای تمساح ها میشی سپس به بلا و هازار اشاره میکنه که تایید کنن کامیلا راضی میشه که تو استانبول خودکشی کنه کامیل او را در آغوش میگیره.

آنها به طرف عمارت قلندر میرن و از جمیل میخوان تا درو باز کنه اما او میگه قلندر خان اجاره نمیده که من شمارو به داخل راه بدم قلندر به دم در میاد و میگه چیشده؟ کامیل میگه اومدیم وسایلمونو جمع کنیم تا به استانبول بریم، کامیلا خوشحال میشه و میگه یعنی طلاقم نمیدی؟ کامیل میگه تورو نه قلندر را طلاق میدم و ازش میخواد اجازه بده برن وسایلشونو جمع کنن قلندر ناراحت میشه و اجازه میده برن داخل‌ بلا و هازار هم میخوان برن که قلندر میپرسه شما هم میرین؟ بلا میگه ما فقط به خاطر شما اینجا بودیم حالا که مارو نمیبخشین دیگه برمیگردیم و میرن تا وسایلشونو جمع کنن. بعد از رفتنشون قلندر به جمیل میگه به جای عذرخواهی دارن میرن! جمیل میگه آقا از وقتی که قهر کردین باهاشون همش در حال عذرخواهی کردن هستن دیگه نا امید شدن! امین پیش معتبر میره و او ازش میپرسه چیشد؟ امین بهش خبر میده که اون مرد فرار کرده و اصلا تو کشور نیست معتبر عصبی میشه و اونو بی عرضه خطاب میکنه. معتبر خودش به عایشه و آسیه زنگ میزنه برن پیشش و حسابی واسشون غذا درست میکنه‌ انها در حال غذا خوردنن که نازگل به اونجا میاد و میخواد بخوره اما معتبر نمیزاره بعد از رفتن نازگل آسیه سرش گیج میره و به عایشه میگه نخور توش دارو ریخته ولی هردوی آنها از حال میرن. وقتی به هوش میان خودشونو زنجیر شده تو انبار میبینن که معتبر با اره برقی به طرفشون میره‌ ترکمن برای شیرین صبحانه اماده کرده اما او هیچی نمیخوره و بهش میگه به باران زنگ بزنه تا صداشو بشنوه خیالش راحت بشه باران به ترکمن میگه باران قبل دوباره برگشته و حالشم اصلا خوب نیست سپس تلفنو قطع میکنه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا