خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۱۹ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۱۹ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۱۹ سریال ترکی تازه عروس

در عمارت گلستان دوباره با اسکندر شروع کرده به رقصیدن و خوشگذرونی. بعد از تمام شدن رقصشان گلستان از کورکوت خان میپرسه خوب بود یا نه؟ کورکوت میگه خوب بود این آهنگو منو آیلاگلمم میخوندیم همش! اسکندر میگه پس واسه همین بود همش گوش میداد! ترکمن میاد اونجا و میگه چیکار میکنین؟ دنبالتون میگشتم! مسلم سراسیمه بهاونجا میاد و به کورکوت میگه باید درباره یه موضوع مهم که شخصی و احساسیه باهات کار دارم! مسلم میگه من زن میخوام کورکوت میگه کیه؟ مسلم لبخند میزنه و میخواد بگه که اسکندر میگه اعظم را میگه دختر دوران ها! کورکوت میگه نمیشه دختر دشمنه باید اول صلح بشه! مسلم میگه راه دیگه ای نداره؟ کورکوت میگه داره مثلا فراریش بدی! مسلم میگه خوبه پس میرم این کارو میکنم. معتبر در حال غذا خوردن اونم با ولع هستش که وقتی سرشو بالا میاره میبینه که نازگل و دیلان و آفت بهش زل زدن. معتبر به آفت میگه بیا بخور، آفت میگه نه رژیمم  از وقتی شیرینی پزی زدیم شکم آوردم باید اینو آب کنم! معتبر به دیلان میگه که او بهش میگه کی دیدی این موقع شب من چیزی بخورم؟ سپس به نازگل میگه که او نیز میگه من اگه هرچی خواستم بخورم چجوری به خان بفهمونم که جلوی نفسش بایسته؟ معتبر میگه پس چرا مثل برج زهرمار زل زدین به من؟ و از بورک تعریف میکنه و میگه از چه روغنی استفاده کردین؟ دیلان میگه ما درست نکردیم که از همون غذاهای صبحیه که خودت درست کردی، معتبر با شنیدن این حرف جا میخوره و حالش بد میشه. انها حسابی میترسن و به بیمارستان میبرنش. اونجا معده شو شست و شو میدن و از دیلان گلگی میکنه که چرا همچین غذایی داده بهش؟ سپس خان میگه حاضر بشین که بریم خونه بابا قلندر خان چون عفو عمومی اعلام کرد آنها خوشحال میشن و معتبر میگه یکی از بهترین لباسامو بیارین تا آماده بشم بریم پیش آقا.

قلندر تو عمارت میگه در نبود این زن ها چه آرامشی تو عمارت حکم فرماست! همان موقع از ژاندارمری میان که قلندر میگه خیر باشه چیشده؟ او بهشون دوتا لباس میده و میگه تو کانال پیدا شده! بلا با دیدن یکی از اون بسته ها میگه این که لباس مامان آسیه ست! سپس به قلندر میده تا شناسایی کنه که او میگه من نمیدونم دقت نکرده بودم آخه! بلا نوچ نوچ میکنه سپس لباس دیگه را بلا میگه آفت بهتر میتونه اونو تشخیص بده! آفت و گوکان به اونجا میان و آفت با دیدن لباس میگه مال مامان عایشه ست! سپس همه ناله و زاری میکنن که معتبر و بقیه به اونجا میان و میگن چیشده؟ او با دیدن لباس دست بلا میگه این که لباس آسیه ست! اونم که لباسه فسقلیه! سپس گریه میکنه و میگه پس خودشون کجان؟ آفت با ناله میگه تو کانال! سرگرد میگه شاید اینجوری نباشه چرا فقط به اون فکر میکنین؟ شاید اصلا دزدیده شده باشن! قلندر میگه هیچ وقت فکر نمیکردم اینو بگم ولی ازت خواهش میکنم زن هامو پیدا کن! و زودتر برگردن اینجا خونشون. فرهاد تو کاهدونی عکس های دیلان را میبینه و باهاش حرف میزنه و میگه دلم واست تنگ شده! واسه عطرت! همان موقع دیلان از پشت سر میگه من اینجام! فرهاد با دیدنش خوشحال میشه و همدیگرو در آغوش میگیرن سپس فرهاد میگه دلم واسه عطر موهات تنگ شده بود! دیلان هم میگه منم همینطور، فرهاد میگه تو دلت بیشتر واسه چین من تنگ شده بود؟ دیلان میگه اینکه تو چشام نگاه میکردی و آهنگ مورد علاقه ام را میخوندی سپس ازش میخواد تا واسش دوباره بخونه فرهاد اول مخالفت میکنه ولی بعد دوباره شروع میکنه به خوندن. گلستان و اسکندر با شنیدن صدای فرهاد میگه بیا بریم ببینینم کیه که داره با سوز میخونه.

سپس با دیدن فرهاد و دیلان به طرفشون میرن و برای اینکه بتونن دوباره ازشون پول بگیره میگه من یه فکری دارم با این صدات خواننده ات میکنم پولدار میشی و مشهور میشی اونوقت دیگه دیلان را به راحتی بهت میدن نه الان که آفیس بوی هستی! دیلان کمی تو فکر میره و از اینکه او مشهور بشه خوشش نمیاد اما فرهاد راضیش میکنه سپس میره به گفته اسکندر تخم مرغ بخوره. معتبر تو آشپزخانه در حال روضه خوندن واسه عایشه و آسیه است و همزمان گوشت ساطوری میکنه همگی از اون استایلش میترسن و میگن یه کاسه ای زیر تیم کاسه است وگرنه چرا باید معتبر برای آسیه و عایشه اینجوری ناراحت بشه! قلندر و پسرهاش به اونجا میرن و به معتبر میگه چیکار داری میکنی؟ چرا روضه میخونی؟ معتبر از نبود عایشه و آسیه میگه و قلندر از حرف های او جا میخوره و وقتی از اونجا میرن به پسرهاش میگه این قضیه بو داره! وگرنه چرا باید معتبر از نبود هووهاش ناراحت باشه؟ اون که قبلا بشکن میزد و میرقصید؟ نازگل و بقیه به اونجا میان و نازگل میگه منم موافقم هرچی هست زیر سر مامان معتبره! واسه عایشه و آسیه میز چیده بود و انقدر بوی بورکش خوب بود خواستم بخورم که نزاشت گفت تو نخور بعدا بخور امروزم که خودش از اون غذای خودش خورد حالش بد شد رفت بیمارستان! هرچی هست زیر سر خودشه! یه کاری کرده! همگی استرس میگیرن و نمیدونن باید چیکار کنن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا