خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۲۱ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۲۱ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۲۱ سریال ترکی تازه عروس

قلندر از دست معتبر فرار میکنه و میره تو اتاق آسیه میخوابه که خواب آسیه را میبینه و از ترس از خواب میپره و او از اونجا میره تو اتاق عایشه تا اونجا بخوابه ولی باز خواب عایشه را میبینه که میگه آبجی معتبر منو کشته برای خیراتم چند دیگ سیرابی بپزین بدین به فقر و فقرا! قلندرخان از خواب میپره و با عصبانیت میره تو اتاق معتبر و گردنشو میگیره و میخواد خفه اش کنه و میگه زن های من کجان؟ از سر و صدا بقیه از خواب بیدار میشن و معتبر را نجات میدن. بعد از چند دقیقه معتبر میاد و میگه من از اینجا میرم دیگه یه لحظه هم باهات زیر یه سقف نمیمونم! قلندر دست میزنه و میگه خیلی خوبه! فردای آن روز قلندر میگه خداروشکر ببینین چه سکوتی اینجا حکم فرما شده! گوکان میگه آره اینجا ارومه ولی دل من نه هنوز خبری از مامانا نیست! سپس گوشیش زنگ میخوره و میگن بهش که مادراشونو بین کارگرهای سوریه ای پیدا کردن سپس گوکان و هازار و خان به اونجا میرن. قلندر به بلا میگه برو بگو شیرین بیاد ولی بلا میگه چرا شیرین؟ با من حرف بزنین! قلندر میگه با تو؟ مسخره بازی درنیار برو بگو بیاد. وقتی میبینه که بلا هی داره میپیچونه خودش میره از طرفی بلا سریعا از راه دیگه میره تو اتاق شیرین و رو تختش دراز میکشه. قلندر کنارش رو تخت میشینه و باهاش حرف میزنه و درد و دل میکنه که چرا مخالفه با باران سپس سرشو میبوسه و میره که بلا با ناراحتی میشینه رو تخت و با چیزهایی که شنیده میگه مرد بیچاره حق داره! کامبلا و کامیل تو اتاقشون در حال صبحانه خوردنن که کامیل با کامیلا به خاطر رفتارهاش و کارهاش باهاش حرف میزنه و ازش میخواد که باید باهم بریم دکتر تا درمان بشی کامیلا میگه نه بیام گواهی دیوانگی میده تو هم با همون ازم طلاق میگیری نه نمیام!

کامیل اصرار میکنه که کامیلا میگه نه من نمیام دکتر بیا بریم سفر دور دنیا مثلا قطب جنوب! کامیل میگه تا دکتر نری من باهات تا سر کوچه هم نمیام! آسیه و عایشه تو انبار دارن غصه میخورن که چجوری از اونجا برن بیرون که در باز میشه و معتبر به اونجا میاد. آسیه ازش میخواد اونارو ببخشه حتی اگه بخواد میتونه با آقا ازدواج کنه معتبر میگه ازدواج با آقاتونو میخوام چیکار؟ بخوره تو سرتون! داشت منو میکشت چسبیده بود به گردنم! آسیه و عایشه جا میخورن و میگن واسه چی؟ معتبر میگه فکر میکنه من شماهارو کشتم! آسیه میگه خیلی هم به دور از واقعیت نیست چند روزه اینجا مارو زندانی کردی! معتبر میگه من حتی زورم به مورچه هم نمیرسه! سپس کلیدی بهشون میده و میگه بیاین برین از اینجا بیرون! آسیه کلیدو میگیره و با ناباوری شروع میکنه به باز کردن قفل دستانش آنها دستشونو باز میکنن که عایشه میگه من جایی نمیرم حتما یه نقشه ای داره! معتبر میگه من فقط میخواستم بترسونمتون که کردم حالا میخواین میتونین برین! ولی یه شرط دارم که کسی از وقایع اینجا باخبر نمیشه وگرنه اون اره ای که اینجا بود! دوباره میاد سراغتون! پسرها به عمازت برمیگردن که قلندر میپرسه پیداشون کردین؟ اونا میگن نه والا نبودن اونجا! همون موقع معتبر، آقارو صدا میزنه و قلندر وقتی میبینه معتبر با عایشه و آسیه اومده خوشحال میشه. آسیه و عایشه به طرف آقا می دوند و او را در آغوش میگیرن. قلندر میپرسه کجا بودین؟ آسیه و عایشه میگن ما رفتیم پیاده روی بعد خسته شدیم رفتیم پشت کامیون بعد بیدار که شدیم دیدیم بین کارگرهاییم بعد واسه اینکه بتونیم برگردیم باید کار میکردیم! بعد از رفتن همگی تو عمارت قلندر از معتبر عذرخواهی میکنه.

معتبر برای عایشه و آسیه سینی پر از غذا آماده میکنه و اونا در حال غذا خوردنن که نازگل واسشون پیده هم میاره و ترکمن با دیدن اون غذا میگه اونو از جلو چشام ببر که حالم بد میشه! عایشه میگه چرا؟ خیلی خوشمزه ست که! معتبر میاد و میگه آره چون دوست داشتی درست کردم واست نازگل میگه با گوشت فسقلی و میخنده عایشه جا میخوره و میگه چی؟ معتبر میگه آره این احمق ها هم فکر کردن من با گوشت تو درست کردم اینو! عایشه شوکه میشه که نازگل میگه تازه کله پاچه آسیه هم داشتیم و دوباره میخندن که آسیه میگه در نبود ما چیکارها کردین؟! نازگل میگه با غذاها جاتونو پر میکردیم دیگه. بلا میاد که با دیدن مامان ها خوشحال میشه آسیه میخواد بره اتاق دخترش شیرین که بلا میگه نه من خودم میرم میارمش شما برین نمیاد بیرون هنوز خیلی ناراحته! آسیه قبول میکنه، بلا تو راهرو آفت را میبینه که بهش میگه تو هچل گیر کردم مامان آسیه شیرینو میخواد ببینه! همان موقع آسیه میاد و میگه تو هنوز اینجایی که مگه نرفتی شیرینو بیاری؟ بلا میگه اخه نمیشه آسیه دلیلشو میپرسه که آفت میگه چون حمومه! سپس به اسیه و عایشه میگه من برم حمومو واستون آماده کنم تا برین خستگیتون در بره‌. بلا ار فرصت استفاده میکنه و از اونجا میره که هازار جلوشو میگیره و میگه شیرینو ندیدی؟ بلا میگه نه ندیدم تو اتاقشه هازار میگه رفتم ولی نبود بلا میگه تو حمام اتاقشه حتما هازار باور میکنه. عایشه و آسیه تو حموم بهم میگن باید بریم ماجرارو به قلندر بگیم آسیه میگه از کجا معلوم دوباره این کارو نکنه؟ عایشه تایید میکنه و میگه راست میگی اینجوری آقا خبر داشته باشه خیلی بهتره اصلا شاید وقتی بفهمه اون چجوریه طلاقش بده دیگه از شرش خلاص بشیم! آسیه تایید میکنه …..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا