خلاصه داستان قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۲۴ سریال ترکی شربت زغال اخته

شعله به خانواده اش میگه که قراره عقدو بندازیم جلو سولماز میپرسه چرا؟ آذرخش میگه اشکالش کجاست؟ خیلیم خوبه اینا خیلی وقته همو میشناسن سپس میگه که ارطغرل و مهری فرداشب شام دعوتن اینجا سولماز میگه من که تئاتر دعوتنم شعله هم میگه منم دنبال کارهای عقدم آذرخش میگه باشه به کارهاتون برسین ما خودمون ۴تایی شام میخوریم. عبداله خان حسابی تو خودشه و به حلقه تو انگشتش نگاه میکنه و مصطفی و نیلای میترسن چیزی بهش بگن و ازش فاصله میگیرن. آخر شب دوعا به حمام میره و میبینه که سشوار خرابه فاتح میره از تو اتاق مهمان واسش میاره و میگه امکان اتصالی داره من موهاتو خشک میکنم که دوعا جا میخوره و قبول میکنه. فردای آن روز نیلای با زلفی میرن به چندجا تا بند ناف پسرشو تو دانشگاه، بورس و آقازاده خاک کنه اما تو امام زاده اتفاقی میوفته که گربه میره بند نافو میخوره و میره که نیلای استرس میکشه و میگه معلوم نیست سرنوشت بچه ام چی میخواد بشه! تو دفتر کار شعله با امید حرف میزنه و از عقد میگه که جلو افتاده امید هم از اینکه نتونسته رفاه نورسمارو فراهم کنه ناراحته و درد و دل میکنه و میگه که او طلاهاشو داد تا بفروشم اما نمیتونم چون خانواده اش دست از سرم اونجوری برنمیدارن شعله میگه به اونا چه ربطی داره مهم خودتونین!

دوعا وقتی فاتح داره میره شرکت بهش میگه که شب با دوست های پروژه ام قرار دارم میریم شام نیستم فاتح میگه باشه خوش بگذره سلام منو برسون من پیش جمره میمونم. دوعا جا میخوره و میگه تو حالت خوبه؟ سرت به جایی نخورده؟ الان باید سین جین میکردی و غر میزدی! فاتح میگه نه اون رفتارم واسه کسیه که منو میخواد و دوسم داره تو که نمیخوای منو! سپس میره که دوعا تعجب میکنه. او این رفتارشو به شعله میگه که شعله میگه همه‌شون اداست و نقششه گولشو نخور دوعا میگه نه بابا. مته خان شب صدای پدرشو میشنوه که با یه نفر حرف میزنه و ازش میپرسه با کی داری حرف میزنی؟ عامر میگه هیچکی چیزی شده؟ مته خان میگه احساس کردم صدای صحبت کردن شنیدم و میگه شب تو خونه آذرخش خانم شام دعوتم اومدم بگم سپس به اونجا میره. دوعاحاضر شده و میخواد بیرون بره که فاتح بهش میگه با این لباس میخوای بری؟ دوعا میگه آره چطور مگه؟ فاتح میگه هیچی همینجوری قشنگه اون یکی گوشواره هات بیشتر بهش میاد دوعا شوکه شده سپس میره که بعد از رفتنش پنبه با فاتح حرف میزنه که این یعنی چی تو خونه بچه داری کنی زنت بره ولگردی! فاتح به داخل میره و میگه حرص نخور. دوعا تو رستوران‌ها دوستاش نشسته که دلشوره دخترشو میگیره و میخواد برگرده و به خانه میره. فردای آن روز امید میخواد بره طلاهای نورسمارو بفروشه که وسط راه منصرف میشه و میگه نه نمیتونم نمیشه اصلا نمیتونم طلاهاشو بفروشم!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا