خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۱۲ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۱۲ سریال ترکی رامو
فیدان سر قرار با یاقوز میره که شام به هتل دعوتش کرده بود. فیدان بهش میگه به نظر میرسه که نمیخواین تهدید کنین یاقوز میگه کار جدا عشق جدا و سر میز میشینن و باهمدیگه صحبت میکنن. فیدان میپرسه از اتاقت بیرون نمیای و همیشه منو اینجا دعوت میکنی نمیدونم واسه حفاظت از منه یا خودتون! یاقوز میگه بیشتر شما بالاخره همه منو اینجا میشناسن یه نفر هم پیدا بشه شمارو بشناسه به مشکل میخورین فیدان بهش میگه خیلی با ملاحظه این. آخرشب فاتوش به بز زنگ میزنه که میبینه رو پیغامگیر میره و واسش پیام میزاره و میگه من فکر کردم میتونم از پسش بربیام اما نمیتونم اونقدرها هم قوی نیستم من نمیتونم با نجو زندگی کنم لطفا بیا منو از اینجا ببر و ازش خواهش میکنه اونو از اونجا ببره. فیدان وقتی یاقوز میره به تلفنش جواب بده میره تو اتاقی که سرویس اونجاست اما پرونده ی رامو را رو میزش میبینه اما همان موقع یاقوز صداش میزنه و فیدان میگه رفتم از سرویس استفاده کنم. فیدان بعد از بیرون اومدن از اتاق تو راهرو به رامو سریع زنگ میزنه و میگه باید باهم حرف بزنیم اما رامو سریع قطع میکنه که فیدان کلافه میشه. صباحت میره پیش سیبل تا باهاش حرف بزنه.
صباحت از خوبی های رامو بهش میگه و ازش میخواد تا با مهربونی اونو قبول کنه سپس بعد از کمی حرف زدن بهش یه گردنبند میده و میگه شوهرم وقتی اومد خواستگاریم پول واسه حلقه نداشت واسه همین اینو واسم آورد سپس تو دستش میزاره و میگه اگه قبول کنی دیگه واسه توعه سیبل میگه اما این خیلی با ارزشه نمیتونم قبول کنم! صباحت میگه اگه با ارزش نبودی بهت نمیدادم و میره. نزدیک های صبح سیبل از خواب میپره و میبینه که رامو اونجا داره نگاهش میکنه ازش میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ رامو ازش میخواد برن یه جایی. آنها به دور از خانه میرن و رامو از احساسش بهش میگه که چقدر دوسش داشته از همون اول سیبل میگه میدونی من چقدر منتظر این لحظه بودم؟ انقدر منتظر بودم که میگفتم اگه این روز برسه من از خوشحالی میمیرم! ولی الان یه غمه بزرگه تو دلم! رامو ازش میخواد برگرده خونه اش تا اونو نکشه و غمه کشتن مرد مورد علاقه شو حداقل نکشه اما سیبل میگه میرم ولی الان نه یه تسویه حساب دارم. آنها تو راه برگشت به خانه هستن که رامو متوجه میشه دوتا ماشین دارن تعقیبشون میکنن تو جاده درگیر میشن و میر نتو یه سوله متروکه اونجا رامو از پس همشون برمیاد و تلفن یکی از اونارو که داره زنگ میخوره برمیداره و متوجه میشه از آدم های جیحان بوده.
نسلیهان به اتاق فاتوش میره و میگه نمیدونم چی تو فکرته و چرا قیافه گرفتی ولی این کار داداشته برو واسه اون قیافه بگیر الانم آماده شو باید آماده ات کنیم واسه عقد و میره. حسن پیامی از فاتوش دریافت کرده و به بهونه هوا خوری میره از خونه میره. بز از خواب بیدار میشه و پیام فاتوشو تازه میگیره و واسش پیام میزاره که تو برو حیاط پشتی میام اونجا از اونجا میبرمت. فیدان میره پیش رامو و میگه پرونده تو پیش یاقوز بود واست نقشه پنهانی دارن! رامو میگه خوبه منم واسشون نقشه دارم سپس به خاطر کاری که با فاتوش کرده باهاش بحث و دعوا میکنه. بز به طرف در حیاط پشتی رفته که نجو از پشت سر رو سرش اسلحه میزاره و بعد از چندتا مشت از اونجا میره و به آدم هاش میگه به حسابش برسن. حنیف به اونجا میره و میگه من از اینجا میبرمش شما برین. آدم های جیحان وارد محله رامو میشن. رامو با سیبل و نجو با فاتوش عقد میکنن. به رامو خبر اومدن جیحان را میدن که همگی تو موقعیت های خودشون وایمیستن. جیحان میره جلو و میگه با رامو میخوام صحبت کنم او بعد از کمی حرف زدن بهش میگه از کی شروع کنم؟ رامو میگه یه حق تیر داری من بودم میزدم اینجا و به مغزش اشاره میکنه جیحان میگه نه تو قلبمو نشونه گرفتی منم به قلبت نشونه میگیرم برادر مقابل برادر و بهش از تو گوشیش فیلمی نشون میده که حسن تو یه مکان خرابه ست و آدم های جیحان با اشلحه بهش حمله میکنن و حسن تنهایی در حال مبارزه با اوناست رامو با عصبانیت بهش چشم میدوزه….