خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال ترکی پسرم را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال ترکی با نام های پسرم یا پسرم من برای اولین بار ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ از شبکه Show Tv در ۱۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه پخش شد و حال به صورت دوبله فارسی در ساعت ۱۸:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ جانان ارگودر , سرهات تئومان , سونگول اودن , کوبیلای آکا , نازان کسال , توگچه آچیق گوز و نیهال یالچین و… .

قسمت ۱۳ سریال ترکی پسرم
قسمت ۱۳ سریال ترکی پسرم

قسمت ۱۳ سریال ترکی پسرم

زینب به ملاقات پسرش می رود و با دیدن پسرش با گرمی او را در آغوش می‌گیرد و حالش را می پرسد افه با سردی بهش سلام می کند و میگه خوبم زینب با دیدن لباس های کهنه تنش ازش می پرسد که چه اتفاقی افتاده؟ لباس های خودت کجان؟ این لباس ها از کجا اومد؟ افه با کلافگی و عصبانیت بهش میگه به تو چه ربطی داره؟ اصلا واسه چی اومدی؟ هرچی میخوای بگی بگو و زودتر از اینجا برو زینب تلاشش را می کند تا او را آرام کند اما موفق نمی شود و قبل از رفتنش به افه میگه اینجا با هیچ کسی دعوا نکن و درگیر نشو! حسابی مراقب خودت باش. طغرل به جانان زنگ می زند و میپرسه همه چیز طبق نقشه پیش رفته یا نه؟ جانان بهش میگه آره یه جوری ماجرای سگ را تعریف کردم که باورشون شد. صدف به قبرستان می رود آنجا ملیکه را پیدا میکند سپس پیشش میره و میگه ازم پرسیدی که نفرینت کردم یا نه باید بهت بگم آره نفرینت کردم گفتم هر بلایی که سر من اومده سر تو و دخترت هم بیاد اما تو و بابا میگفتین هنوز برای بزرگ کردن یه بچه کوچیکم و نمیخواد بچه یه لات بی سر و پا را به دنیا بیارم اما من تنها چیزی که فکر می کردم این بود که یه موجود زنده تو شکمه ولی باور کن آبجی این اتفاق هایی که سرمون اومد به خاطر نفرین من نبوده. دمت پیش افه میره و بهش میگه دیگه وقتشه با همدیگه روک صحبت کنیم اون روز تو جنگل چه اتفاقی افتاد؟ افه تنها حرفی که میزنه اینه که من چیزی یادم نمیاد! دمت از راه دیگری وارد میشه و بهش میگه تاحالا حیوون خونگی داشتی؟ او تایید میکنه و یاد سگش می افتد سپس خاطره روزی که از دستش داده بود را به یاد می آورد.

یک روز افه که با سگش در حال بازی کردن بود سر و کله طغرل پیدا میشه و او را به خاطر شاشیدن سگ در خانه سرزنش می کند و بهش میگه مگه قرار نبود سگتو وارد خانه نکنی؟ حالا که سر حرفت نموندی دیگه نمیتونی این سگ را داشته باشی! افه التماس می‌کند و از پدرش خواهش می کند که سگش را بیرون نکنه و باهاش کاری نداشته باشه اما طغرل اف په به همراه سگش را به جنگل می برد و به افه میگه یا سگتو همینجا ول می کنی یا اینکه خودت هم همینجا پیش سگت میمونی! دمت وقتی از افه میپرسه سگت چی شد؟ افه میگه هیچی و چیزی به دمت نمیگه. الیاس اسکوتر کان را به پسر دوستش می دهد تا ازش استفاده کنه اون پسر وقتی سوارش میشه همان موقع ملیکه از راه میرسه و با ترشرویی ازش میخواد تا از اسکوتر پیاده بشه سپس به داخل خانه میره و الیاس به دنبالش میرود و بهش میگه داری چیکار می کنی؟ ملیکه بهش میگه اینا همش بهونست دردت چیه؟ هرچی هست بگو الیاس میگه مطمئنی توان شنیدنش رل داری؟ ملیکه میگه آره دیگه چیزی منو نمیتونه بشکنه. الیاس اسکوتر را به در و دیوار میکوبد و با تمام توانش فریاد می زنند و میگه تو باعث شدی! مقصر مرگ پسرم تویی! تا یخورده چشمت به پول افتاد کلا فراموش کردی و رفتی برای تماشای فروشگاه! ملیکه تمام وقت با صورتی بی احساس بهش نگاه می کند‌ مدیر مدرسه ای که زینب در آنجا کار میکند به زینب پیام میدهد که به آنجا بره تا درباره موضوعی حرف بزنند اون شخص که دوست صمیمی زینب هست از پیام رسمی اش جا می‌خورد و به آنجا می رود پدر و مادرهای بچه هایی که زینب معلمشون هستن دم در وایسادن و با دیدن زینب او را سرزنش می کنند.

زینب به اتاق مدیر مدرسه میرود و دوستش بهش میگه مادرهای دانش آموزانی که تو معلمش هستی دیگه نمیخوان معلم بچه هاشون باشی و به ما گفتن اگه تو رو اخراج نکنم بچه هاشون از این مدرسه می برن گفتم بیای اینجا تا به خاطر دوستیمون خودت استعفا بدی. زینب بهش میگه من استعفا نمیدم و بعد از مرخصی برمی‌گردم و به کارم ادامه میدم سپس میره. در زندان افه ساک لباس هایی که مادرش برایش آورده بود را با خوشحالی باز می کند. او لباس ها را بین بچه ها تقسیم می کند سپس لباسی برمیدارد و به  طرفه دست راست جهانگیر یعنی توچه می رود. جهانگیر بهش میگه اگه لباسو بگیری کتک میخوری توچه بهش میگه کتک زیاد خوردم اما همچین لباسی تا حالا نداشتم سپس لباس را از اف قبول می کند‌ جهانگیر از این کار اف عصبی میشه و با حرص به اطراف نگاه می کند‌ دمت حسابی حرف های طغرل و جوانان روش تاثیر گذاشته و پیش سدات رفته و بهش میگه من حدس میزنم که افه واقعا بیماری روانی داشته باشه سدات بهش میگه امکانش هست ولی تو به طغرل هم اعتماد نکن آدمی نیست که بشه روش حساب باز کرد اما اصلا جای خطا و ریسک کردن هم نداری از طرفی اگه واقعاً بیماری روانی باشه اگه تو زندان بمونه احتمال داره به خودش و بقیه آسیب بزنه و اگه آزاد بشه یه بیمار روانی که قاتل هم هست و مجازاتی هم نکشیده وارد اجتماع میشه و معلوم نیست چی سرش میاد سپس ازش میخواد تا به خوبی حواسش را جمع کند….

بیشتر بخوابید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا